تاریخ ایران.سلسله بررسی ها و تحقیقات
مجموعه دوم.
قسمت.سوم.
اسماعیل وفا یغمائی
در مقابل چند سئوال از سئوالات بیشمار و مبهم
متاسفانه در ايران و بخصوص با تراوشات تفكر آخوندي هر حادثه تاريخي و اجتماعي كه با
مذهب سر و كار دارد ، از زمينه واقعي و تاريخي خود كنده شده و به ديار اسرار
انتقال داده شده است و حول آن نيز چندين مدار چرخان وغير قابل نفوذ از تقدس با
نورهاي كور كننده به چرخش در آمده است و مانع ميشود تا حقايق تاريخي و اجتماعي در
دسترس شعور و ادراك قرار بگيرند . از زمره مهمترين اين حقايق رو يا رويي دو نيرو در مركزقدرت و حكومت
وقت يعني اشرافيت اموي ونيروي مقابل ،هواخواهان فكري و مكتبي علي ابن ابيطالب كه
طالبان عدالت و مساوات بودند ميباشد
.
در حيطه تفكر آخوندي اين رويا رويي
در وجه غالب خوني و ژنتيك است ، و از آنجا كه اكثريت فرزندان و قوم و قبيله
علي ،بني هاشم ،جزو طرفداران فكري او نيز ميباشند اين ظن هر چه بيشترپر رنگ ميشود.با اين نوع تفكر،
زمينه تاريخي و اجتماعي كمرنگ و سر انجام بيرنگ ميشوند وجدال ازلي و ابدي دو جريان
خوني و ژنتيك بني هاشم و بني اميه بر جاي ميماند و قضيه كاملا رنگ آسماني گرفته و
خارج از حيطه عقل و شعور بشري قرار ميگيرد و داستان به اين صورت در ميايد كه حقوق
بني هاشم به عنوان فرزندان پيامبروقوم و قبيله برترتوسط بني اميه و بعدهاديگران كه
ادامه محتوايي بني اميه هستند پايمال شده است و دعوا نه بر سر يك مساله اجتماعي و
تاريخي و سرنوشت يك نهضت وچندين ملت،بلكه بر سر ارث و ميراث و حقانيت خون بني هاشم
وعدم حقانيت خون بني اميه ،دو نيروي خيروشريست كه در آغاز نيزاجدادشان بنا به برخي
اسناد دوقلوهاي به هم
چسبيده اي بودند كه توسط كارد قابله از هم جداشدند و به همين علت پيش بيني شد كه
اخلاف اين دو برادر بايد تا ابد خون يكديگر را بريزند
.
با اين تحليل ميبينيم اساسا گناهكاري وجود نداردوگناهكار يا بازيگر
اصلي آن نيروي غيبي است كه تكرارنمايشنامه خير و شر يا اهورا مزدا و اهريمن رادر
باز آفريني غير ايراني آن در جدال بني اميه و بني هاشم دنبال ميكند. ميتوان اين
نوع تفكر را در شاخه هاي كمدي ودرام دنبال كرد كه مثلابر اساس همين حقانيت خوني ست
كه چهارده قرن بعد از اين قضايا به اصطلاح سيدي از تبار خوني پيامبر بايد از خمين
قد علم كند و بلايي بر سر ملت ايران بياورد
كه سيماي يزيد و معاويه كمرنگ شود .و سيدي ديگر به مثابه بزرگترين جلاد
فرزندان يك ملت در كشتارگاههاي حكومت آخوندهاسالها خون بريزد و جنايت كند وچون به
مجازات برسد به او لقب پيشاني نظام اسلامي داده شود.
با تحليل و تفسير آخوندي تاريخ بر اساس تقدس خون بدون ترديدجلاد و
قرباني ميتوانند درزير يك علم باهم سينه
بزنند و عزاداري كنند ولي نميتوانندهرگز رو در روي هم بايستند زيرا هر دو خون بني هاشم را در رگ دارند .
باز بر اساس
همين جدال خوني و بدون ارتباط با مسايل تاريخي و اجتماعي ست كه بايد هرشيعه آل علي
در كشاكش تاريخ صرفابا نگاهي به پهنه رستاخيز و مورد سؤال قرار گرفتن بايد
دائمانگران باز گردانده شدن حق بني هاشم
باشد .ايكاش مشكل تنها اين بود ،و اين جدال خوني
صرفاباعث محبو بيت سادات و اخلاف بني هاشم ميشد ،يا فقط اين تضاد را در
بعضي اذهان دامن ميزد كه مقوله فره ايزدي و اصالت خون فقط در ايدئولوژي شاهنشاهي و
جود ندارد ، بلكه مقوله امامت در شيعه نيز بر پايه اصالت خون ، و اساسا از
اختراعات ايرانيان هوشمندي است كه خواسته اند با اين نوع تفكردوباره نطام شاهنشاهي
را احيا كنند . اي كاش مشكل اينها يا امثال اينها بود . مشكل بسيار آزار دهنده و
قتي خود را نشان ميدهد، كه در ادامه يك كنكاش تاريخي يا ادبي ،(نه بر پايه اساطير
و افسانه هاي آخوندها، يا« محققان »مذهبي بيسوادي كه تكليف تحقيقشان از اول
روشن است ودر آغاز كار بخش آخر كتابشان را به خاطررضايت نكير و منكرنوشته اند .)
بلكه بر پايه حقايق تاريخي و اجتماعي و در زير نور نور افكن هايي كه ذره اي تقدس
جز براي حقيقت قايل نيستند ميخواهيم گذشته را بشناسيم ، با روزگاران سپري شده
زمزمه سر كنيم و مثلابدانيم:
ــ چرا ايران مسلمان شد ولي ايراني باقي ماند ؟
ــ چرا ايران با هر رنجي بود زبان خود و موسيقي خود و رسوم خود را در زير وحشيانه ترين سر كوب هاي
فر هنگي حفظ كرد؟
ــ چرا اسلام در ايران با ساير كشورهاي فتح شده توسط مهاجمان تفاوت
دارد ؟
ــ چرا ايراني ها دهها بار طي قرنهاي اول تا چهارم عليه مركز قدرت و
خلافت خونين ترين و گسترده ترين قيامها را به راه انداختند و در جهان اسلام اساسا
نخستين قيامهاي مسلحانه عليه مركز قدرت اسلامي در ايران شروع شد؟
ــ چرا نخستين شكاف در وحدت سياسي امپراطوري اسلامي آن روزگار توسط
ايراني ها ايجاد شد ؟
ــ چرا نخستين نيروي مسلحي كه در داخل مرزهاي اسلامي با ارتش خلافت
جنگيد ، ابو مسلم خراساني ، و نيروي خلافت را در هم شكست ايراني ها بودند؟
ـ چرا نخستين نيروي مسلحي كه براي اولين بار پايتخت خلافت را به لرزه
در آورد ، ارتش ايراني ديلمي ها بود ؟
ــ چرا ايران در طول چهارده قرن ، حتي يكبار به خاطراسلام رسمي عليه
هيچ دولت و ملت غير مسلماني نجنگيد ولي صدها بار عليه اسلام رسمي و دولتي شمشير
كشيد ؟
ــ و عليرغم اينها چرا ايران
به فرجام كاراسلام را پذيرفت و آيا اين اسلام همان اسلامي است كه با شمشير
به ايران ارمغان داده شد و ايراني ها دهها بار عليه آن شورش و قيام بر پا كردند ؟
وقتي در دشتهاي تاريك و روشن تاريخ به سفر برويم و نجواهاي گذشته را
بشنويم ، در اطراف ما اين سئوالات و دهها سئوال شبيه به اين قد ميكشند و پاسخ
واقعي ميطلبند . در روزگار ما و با تحولي كه همپاي تحولات اجتماعي در درون ذهنها و
انديشه ها و با لمس روزمره حكومت مذهبي آخوندها به وجود آمده
پاسخ هاي آخوندي ديگر كار آيي شان را
از دست داده اند . پاسخ هاي خوش خيالانه و جوابهايي كه ناشي از تنبلي ذهني
هستندنيز سرنوشتي جز پاسخ هاي آخوندي ندارند . وجود پرونده هاي تاريخي اعمال
فاتحان، همانطور كه وجود تاريخي پرونده هاي جنايات دولت ساساني واقعي است ، نشان
ميدهد كه حكومتگران تيغ به كف نميتوانندفاتحان قلبها و عواطف مذهبي مردم ايران در
قرنهاي آغازين مورد نظر ما باشند
.
افقي در قلمرو واقعيت تاريخي
در قلمروواقعيت
تاريخي افق قابل رؤيت است. تقريبا تا شروع هزاره دوم ميلادي ،قرن چهارم هجري
ايرانيان در راستاي قيام ها و شورش ها با حكومت و مذهب رسمي جنگيدند.در طي همين
قرنها اسلام غير رسمي و بر شوريده عليه حاكميت اندك اندك در نواحي قابل تاملي از
ايران در درآميختگي با فرهنگ و سنت هاي
گذشته ايران در ميان ايرانيان ريشه دوانيد و پذيرفته شد .به مقوله اندك اندك
پذيرفته شدن اين مذهب از آن رو تاكيد ميكنم كه در قرنهاي اول تا سوم و حتي قرن
چهارم هجري شماره آتشكده هاي فروزان در ايران آن قدر زياد بود كه استخري در قرن
چهارم نتوانسته اسامي تمام آن ها را ثبت كند. اين جغرافي دان برجسته مينويسد « به
ندرت استان يا شهرستان يا بخشي پيدا ميشود كه در آن چند آتشكده نباشد»، آتشكده مهر
نرسيان كه آن را مهر نرسي وزير بهرام گور در دشت بارين فارس بنا كرده بود تا عهد
طبري تاريخدان معروف بر قرار و شعله
ور بود . آتشكده آذر گشسب در فراهان تا قرن سوم برپا و آباد بود و در سال 282 توسط
« برون ترك » حاكم قم ويران و نابود شد . آتشكده حلوان در ديه« آخرين » تا مدتها
پس از اشغال ايران فروزان بود و آتشكده آذر گشسب در آذربايجان و آتشكده كاريان در پارس و بسياري آتشكده هاي
ديگر بنا بر آنچه كه مورخان در كتابهايي مثل مسالك الممالك ،تاريخ طبري ،البلدان
،الاعلاق النفيسه،و...اشاره كرده اند فروزان بوده اند. در اين زمينه في الواقع
بايد در تاريخ گذشته ايران به سفر رفت و بر پايه اسناد تاريخي حقيقت مقاومت
قدرتمند و پر شور ايرانيان را در مقابل دين رسمي وقت با سلاح فر هنگ و مذهب
دريافت. اما اين قرنها در وجه غالب قرنهاي
شورش و قيام مسلحانه ايرانيان عليه قدرت حاكم است
.
شورش ها و قيام هاي مشترك
نخستين جلوه هاي اين مقاومت درهمان سالهاي آغاز درهمكاري اسيران
ايراني با جناح مغلوب و عدالت خواه، پيروان علي ،در مدينه خود را نشان داد.يكي از
نمونه هاي قابل تامل همدلي ايرانيان با آل علي را ميتوان درعلاقه واحترام علي ابن
ابيطالب به هرمزان سردارايراني و حاكم خوزستان در دوران يزدگرد وموقعيت اين سردار
در دوران خليفه دوم دانست.
هرمزان از سرداران نام آور دوران ساساني و از كساني بود كه در جنگ
قادسيه عليه سپاهيان عرب جنگيد ،پس از آن به دشت ميشان رفت وبا حملات تعرضي
تامدتها مهاجمان را به ستوه آورد. به گفته حمدالله مستوفي اين سردار ايراني هشتاد
نبرد را عليه نيروهاي مقابل طراحي و فرماندهي كرد . پس از آن با فرمانده عرب عقبه
ابن غزوان قرار داد صلحي امضا كرد كه اهواز و بخشي از خوزستان در دست او باقي
بماند . پس از مدتي دوباره هرمزان به جنگ برخاست و باز قرار داد صلح ، تا اينكه
سرانجام هرمزان در شوشتر شكست خورد و اسير شد. در مدينه دخالت علي ابن
ابيطالب در جريان محاكمه باعث شد هرمزان
ازمرگ نجات يابد . هرمزان در مدينه اسلام آورد وبازني از خاندان علي ازدواج كرد
ودر دوران خليفه دوم از احترام خاصي در مدينه برخوردار بود تا سر انجام در جريان
قتل خليفه دوم و به جرم شركت داشتن در توطئه ترور كشته شد . در باره هرمزان
نوشته اند پس از قتل او تمام بني هاشم را در خونخواهي او گفتگو بود.
ماجراي كربلا و تاثيرات
تاريخي آن درسلسله اي از قيام ها و شورشهاسرآغاز جديدي در شورشها چه در ميان
شورشيان عرب و چه در ميان شورشيان ايراني ست و در همين نقطه است كه سخافت تحليل
هاو تفسيرهاي كساني كه ميخواهند تاريخ را نه براساس محتوي بلكه بر اساس برتري
نژادها و تضادهاي نژادها با يكديگر تحليل كنند خود را نشان ميدهد .
پس از ماجراي شگفت كربلا و قيام
حسين ابن علي بانيرويي از نظر شمار
اندك ،عليه خليفه دوم امپراطوري گسترده اموي ،رد پاي شورشگران ايراني بيشتر قابل
رؤيت ميشود واز ابهام بيرون ميايد. واقعه كربلا به مثابه بزرگترين حادثه سياسي و
مذهبي نيمه دوم قرن اول هجري تاثير شگفت آوري در پيوند هر چه بيشتر ايرانيان با آل
علي به جا نهاد و به مثابه يك انفجارقوي تاريخي قلب ها و عواطف ايرانيان را به
لرزه در آورد و از همان آغاز به مثابه سمبلي قدرتمند در زمينه فرهنگ و مذهب
مخالفان و شورشيان خود را نشان داد
.
اندكي پس از واقعه كربلا وپس از شورش سركوب شده توابين به رهبري سليمان ابن صرد خزاعي در قيام مختار انبوه
ايرانياني را ميابيم كه سالها در زمره موالي و بردگان بودند وحال در
كناربازماندگان نهضت سركوب شده قبلي
نه قسمت از ده
قسمت شورشيان را تشكيل ميدهند. نوشته اند
اردوي ابراهيم اشتر از ياران مختارآن چنان از ايرانيان مالامال بودكه در آن
تمام سپاهيان به زبان پارسي صحبت ميكردند . نوشته اند وقتي كه دو تن از صاحب
منصبان شامي ، فرات و عسير ، ابراهيم اشتر را ملامت كردند كه در پيش دلاوران شام
از سپاهيان تو كاري ساخته نيست ، جواب داد : اينان فرزندان سوار كاران و سپهبدان
سرزمين پارس اند و من خود نيز جنگ آزموده ام
.
قيام مختار همراه با شورشيان ايراني و غير ايراني تحت فرماندهي اوبه
مجازات عاملان كشتار كربلا انجاميد و در اين زمره شمر ابن ذي الجوشن مدتها در دشت
ميشان خوزستان تحت تعقيب ايرانيان بود تا سرانجام در حوالي بصره كشته شد .پس از
پايان كار مختاروتلاطمات خونين سياسي پس از دوران اوو ظهورو سقوط چند چهره و دولت
هاي زود گذر آنها وچند شورش مربوط به درون حكومت بار ديگر رد پاي شورشيان ايراني
به خصوص شمار كثيري از اهل خراسان را در شمار نيروهاي زيد ابن علي ابن حسين ( نوه
حسين ابن علي) و فرزند اويحيي ميبينيم . پس از كشته شدن زيد و شمار زيادي از
ايرانيان وو اعراب شورشي همراه با او و سوختن جسد او و ريختن خاكستر آن در فرات و
بردن سر او به دمشق موج جديدي از انفجار عواطف ايرانيان را نسبت به خاندان علي
باعث شد وپس از آن شورش يحيي فرزند زيد در سن 18 سالگي در خراسان و سرانجام قتل او وبردن سر او به
دمشق هر چه بيشتربذر شورش و قيام را در دل ايرانيان كاشت و عواطف مردم خراسان را
به مثابه يكي از گسترده ترين مناطق ايران اشغال شده و از كانونهاي مقاومت و فرهنگ
ايران كهن بيش از پيش با فرزندان علي پيوند داد. نوشته اند پس از قتل يحيي مردم
خراسان هفتاد روز براي او سوگواري كردند و مسعودي تاريخدان معروف مينويسد : در
سالي كه يحيي كشته شد هيچ پسري از مادر نزاد مگر اينكه نام او را زيد يا يحيي
نهادند .در قيام ها و شورشهاي پس از واقعه كربلا در بسياري موارد شورشيان ايراني و
عرب در كنار هم عليه نيروهاي قدرت حاكم شمشير زدند در كنار هم اجسادشان به خاك
افتاد وخونشان در هم آميخت . بدون ترديد و بانگاهي عاري از خرافه و حب و بغض ، در
طي ساليان ممتد ايرانيان نه به خاطر ثواب
اخروي بر عليه ستم سنگين ملي ، طبقاتي ، فرهنگي و سياسي شمشير از نيام كشيدند ولي
بي انصافي ست اگر فكر كنيم در
همان سالها زندانهاي هولناك حجاج از هزاران زن و مرد شورشي عرب لبريز نبوده و در
دار العماره ها هر روز و شب سرهايي از اين شورشيان عرب كه از ظلم و ستم مانند
ايرانيان به جان آمده بودند به خاك نمي افتاده است .تاريخ واقعي واسناد تاريخي
هرگز اين بي انصافي را تاييد نميكنند
.
در همين جا ميخواهم تاكيد كنم كه در اين سالها در فاصله واقعه كربلا
تا هنگامي كه كار دولت اموي به دست سياه جامگان ابو مسلم خراساني به پايان
ميرسد(61 تا 132 هجري) سالهاي بسيار خونين ، آشفته و مهمي در حال گذرند . در اين
دوران و تا مدتها بعد تاوقتي كه طلايه نخستين حكومت هاي ملي و مستقل در ايران پيدا ميشود تاريخ ايران عميقا
با فعل و انفعالات تاريخ مردمان سرزمينهاي عربي از زواياي مختلف آميخته است .و
بدون ادراك حوادث و واقعيات سياسي اجتماعي ، فرهنگي مركز قدرت وقت نميتوانيم به
درك درستي از چند و چون تاريخ ايران در اين دوره پي ببريم .اشاره من در اين ياداشت
هاي مختصر و ناكامل به شورشها و حوادثي كه در فرهنگ عامه مردم عميقا رنگ مذهبي
دارد، دقيقا از نقطه تاريخي و اجتماعي و ادراك سر آغاز جريانهايي است كه در سالهاي
بعد و تا همين امروز باعث فعل و انفعالات بسياري شده است
. به عنوان مثال
شورش يحيي و زيد و بسياري از هم فكران آنها در زمينه فرهنگ عمومي مردم خود را با
نماد دو قديس شهيد ودو امام زاده فرو نشسته در غبارهاي زمان ورازها و رنگ هاي
مذهبي و طنين دعاها و زمزمه زيارت ها واشباح زايراني كه از راه هاي دور آ مده اند و رفته اند خود را نشان ميدهند .اين
دو تن در گذر زمان تبديل به دو نماد فرهنگي
ــ مذهبي شده اند ، ولي در زمينه واقعيات تاريخي و جامعه شناسانه ايران
،يحيي و زيد و دهها تن از آنان ما را به سر آغازهايي ميكشانند كه نشان ميدهد چگونه
جامعه ايران در زمينه مذهب پس از دوران ساسانيان رنگ و آهنگي خاص به خود گرفت
ومعناي سر تافتن از اسلام رسمي و در عين حال پذيرفتن اسلام غير رسمي چيست .با اين
اشاره لازم به خط اصلي ياداشت بر ميگردم.
از سال 61 هجري تا پايان كاردولت امويان شورش ها و قيام ها چه در داخل ايران و چه درمركز قدرت بسيارند .
نهضت خوارج ( و نه صرفا خوارجي كه موجب قتل علي ابن ابيطالب شدند ) اگر چه از آغاز
يك حركت با منشاء خالص عربي بود ، بعدها در آغاز نيمه دوم قرن اول هجري مورد توجه
روستاييان و پيشه وران شورشي ايراني قرار گرفت . به طوريكه در نيمه دوم قرن اول و
نيز قرن دوم هجري سيستان يكي از كانونهاي اصلي خوارج ايراني بود . در سال 67 هجري
در خوزستان و عراق روستاييان عرب و ايراني در زير لواي خوارج ازرقي ( يكي از شاخه هاي خوارج متحد
شدند) و عليه حكومت شوريدند . در همين ايام در بصره كشتار خونين نهصد تن از كساني كه
به هم اعتقادي با خوارج متهم بودند انجام گرفت . پس از كشتار بصره شورش و جنگهاي
خوارج در فارس ، گرگان ، شوشتر ، اهواز ،
كازرون ، استخر ، جيرفت ، سمنان ، بحرين ،
طبرستان ، و .. تا مدتها در
زمان حجاج ادامه داشت . قيام گسترده مردم خراسان در دوران سليمان ابن عبدالملك
هفتمين خليفه اموي ومقاومت دليرانه مردم گرگان و طبرستان كه هفتاد سال پس از ورود
فاتحان به ايران هنوز اجازه نداده بودند پاي سپاهيان اموي به اين نقاط برسد از ديگر حوادث مهم اين سالهاست .
سر انجام نيز تا آسياي خون به گردش در نيامد طبرستان تسليم نشد .
از رمضان سال 125 هجري سالي كه تن يحيي فرزند زيد بر دروازه جوزجانان
آميخته شد وسر او به دمشق فرستاده شد و يارانش پس از او تا آخرين نفرجنگيدند وتا
آخرين نفر كشته شدند وخاطره عاطفي سال 61 هجري و كربلا را پس از 64 سال قويا زنده
كردند تا پايان كار امويان اندك زماني بيش نمانده بود . شش سال بعد هنگامي كه
ياران ابومسلم خراساني بر خراسان دست يافتند
پيكر خشكيده بردار يحيي را فرود آوردند و به خاك سپردند .
در پايان دوران بني اميه ودر آغاز نهضت سياه جامگان خراسان در سر فصلي
جديد از قيامها و شورش ها قرار داريم . تا اين دوران انگار راهي سخت و دراز را از
ميان جنگلي انبوه و گاه ناشناس از شورشها ، قيام ها ، كودتاها طي كرده ايم . طي
همين دوران با انبوهي از فعاليت هاي مختلف گروهها و فرقه ها و چهره هاي گوناگوني
كه هريك با ضعف ها و قدرت هاي خود گوشه اي از گذر تاريخ را به خود اختصاص داده اند
روبروييم .طي همين دوران شاهد جنگ و رويارويي ايرانيان با اسلام رسمي و پذيرش
اسلام غير رسمي و شورشي و ريشه گرفتن تشييع در بخش هاي گسترده اي از ايران و شركت
ايرانيان در شورشهاي فرزندان علي و پيروان او عليه امويان هستيم و سر انجام در
پايان اين دوران شاهد مداري ديگر از شورشها و نهضت ها ي استقلال طلبانه اي هستيم
كه ديگر آتش آنها از قلب ايران و به رهبري چهره هاي مشخصي كه بيشتربا رنگ ملي خود را نشان ميدهند
، زبانه ميكشد . انگار پس از يك قرن و اندي افقي ديگر در پيش رو قرار دارد . پيش
از آنكه به اين افق پا بگذاريم ،تاكيد
ميكنم كه شناخت دوران امويان و كنش و واكنش هاي ايرانيان در اين دوران و تامل بر
قيامها و شورشها ي اين دوران اصلي ترين كليد ورود به قلمرو تاريخ ايران پس از
اسلام و شناخت واقعي اين تاريخ في الواقع پيچيده و پر راز و رمز را به ما خواهد
داد .اندك اشاره اي به اين دوران كردم و
بيش از اين را به خود شما واگذار ميكنم
تاریخ ایران.سلسله بررسی ها و تحقیقات مجموعه دوم. قسمت اول. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ ایران.سلسله بررسی ها و تحقیقات مجموعه دوم. قسمت.دوم .
.پایان قسمت سوم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر