جمعه، مهر ۱۹، ۱۳۹۲

تاریخ ایران سلسله بررسی ها و تحقیقات مجموعه دوم. قسمت.دوازدهم. سلسله زند.سلسله قاجار تا پایان دوران فتحعلیشاه .تحقیق اسماعیل وفا یغمائی




  تاریخ ایران
 سلسله بررسی ها و تحقیقات مجموعه دوم. قسمت.دوازدهم.
 سلسله زند.سلسله قاجار تا پایان دوران فتحعلیشاه .
تحقیق اسماعیل وفا یغمائی



 سلسله زند.1163 تا 1209هجری

 1ــ كريم خان زند ، 1163 ــ1193 هجري .  كريمخان زند فرزند آيماق سربازي از سربازان ارتش نادربود كه پس از قتل نادر در دوران عادلشاه افشار سر پرستي ايل خود را كه سالها قبل توسط نادر به خراسان كوچ داده شده بودند ، براي بازگشت به سرزمين اصلي خود به عهده گرفت و آنان را با كمك برادر خودصادق خان ، به حوالي ملاير باز گرداند . در بازگشت ايل ، كريم خان كه جنگجوئي هوشيارو پهلواني نامداروبخصوص به حسن خلق معروف بود رياست ايل را بر عهده گرفت . در دوران حكومت ابراهيم شاه افشار، كريمخان به خدمت او در آمد و شماري از ايلات شورشي عراق را سركوب نمود و بيش از پيش مشهور گرديد . در ادامه كار، كريمخان با دو تن ديگر از خان هاي بختياري ، ابوالفتح خان و عليمردانخان  پيمان اتحاد بست و اين سه خان لردر سال 1163 هجري تصميم گرفتند براي نجات كشور از هرج و مرج ، يكي از دختر زادگان شاه سلطان حسين صفوي بنام شاه اسماعيل سوم را به سلطنت بر گزينند . بر اساس اين اتحاد سه گانه خوانين لر ، عليمردان خان نيابت سلطنت ،كريم خان فرماندهي سپاه و ابوالقتح خان حكومت اصفهان را بر عهده گرفتند . در ميان اين سه خان لركريمخان از محبوبيت بيشتري بر خوردار بود و همين مساله دوتن ديگر از متحدان را نگران ميكرد .

اتحاد سه گانه چندان نپائيد و جنگ قدرت به سنت هميشگي آغاز شد . بزودي در غياب كريمخان عليمردانخان ، ابوالفتح خان را كشت و كريمخان به مقابله آمد و عليمردانخان را شكست داد و فراري نمود . مدعيان بزرگ ديگرسلطنت محمد حسنخان قاجارو آزاد خان افغان بودند . كريمخان پس از جنگها و شكستها و پيروزي هاي متعدد سرانجام موفق شد تا سال 1171 هجري بر تمام مدعيان پيروز شود وپس از قتل محمد حسنخان قاجار  و شكست فتحعليخان افشار از سرداران آزاد خان افغان ،زمام قدرت را درسراسر ايران بجز خراسان در دست گيرد . خراسان در اين زمان تحت حاكميت شاهرخ افشار شاهزاده كور افشار بود و كريمخان با اينكه ميتوانست خراسان را فتح كند متعرض شاهزاده افشار نشد . پس از اين ماجراها كريمخان شيراز را به پايتختي انتخاب كرد و اكثر اوقات خود را در آنجا گذرانيد . كريمخان بر خلاف بسياري از پادشاهان اهل كشور گشائي نبود . او در دوران سلطنت خود تنها به چند لشكر كشي عليه مير مهنا از سران شورشي بندر ريگ ، فتح بصره ، و جنگ عليه عثماني پرداخت كه در اين جنگها پيروز ي با او بود.

دوران حكومت كريمخان در مجموع سي و هشت سال به طول انجاميد . او تا پايان عمر نام شاه بر خود ننهاد و خود را وكيل الرعايا ناميد . كريمخان با اينكه در برخي موارد از خشونت و مجازات مدعيان و رقبا ابائي نداشت اما دردوران سلطنت اوايران تا اندازه اي رفاه و آرامش را تجربه كرد و به اين علت نامي آميخته با خاطراتي نيك از كريمخان به يادگار مانده است . كريمخان مردي ساده زيست ، اهل عيش و عشرت و زن دوست، خالي از حس سخت كشي و كينه كشي ورعيت دوست بود و با مردم كوچه و بازار حشر و نشري دائم داشت . او با اينكه سواد و تحصيلات زيادي نداشت تيز هوش بود . او با اينكه شيعه مذهب و در برخي مواقع خرافاني بود چندان به آنچه كه آخوندها تبليغ ميكردند اعتنا نميكرد و بيشتر سعي داشت مردم در آسودگي زندگي كنند . در رستم التواريخ نمونه جالبي وجود دارد كه عليرغم منع آخوندها در لشكر كشي هايش شماري از زنان تن فروش را با لشكر همراه ميكرد تا سربازانش متعرض نواميس مردم در هنگام عبور از شهرها و روستاها نشوند . كريمخان نزديك به هشتاد سال زندگي كرد و سر انجام در سيزده صفر سال 1193 هجري بر اثر ابتلا به بيماري سل در گذشت .

2ــ ابوالفتح خان زند 1193 هجري . دوران نه چندان دراز آرامش حكومت كريمخاني با مرگ كريمخان پايان يافت وجدال بر سر قدرت ميان بزرگان زند چنان اوج گرفت كه حتي جنازه كريمخان تا مدتي بر زمين ماند .

پس از مرگ كريمخان ، زكي خان زند برادر مادري كريمخان كه بر خلاف كريمخان به سنگدلي و خونخواري مشهور بود ارگ سلطنتي و حرم كريمخان را محاصره كرد و پانزده تن از بزرگان زند را كشت ودو فرزند كريمخان ابوالفتح خان و محمد عليخان داماد خود را به سلطنت انتخاب كرد وخود زمام قدرت را در دست گرفت . پس از اين وقايع صادق خان برادر ديگر كريم خان كه حاكم بصره بود به سوي شيراز حركت كرد و زكي خان براي مقابله با او روان شد . در همين ايام علي‌مراد خان از سرداران كريمخان نيز در اصفهان  طغيان كرد و زكي خان با لشكري چهل هزار نفره به مقابله او شتافت اما در بين راه در ايزد خواست توسط لشكريان خودش مورد تهاجم قرار گرفت و به قتل رسيد.

پس از قتل زكي خان ابو الفتح خان در شيراز بر تخت سلطنت نشست و صادق خان و پسرش جعفر خان نيزبه شيراز آمده و اطاعت او را گردن نهادند. دوران كوتاه سلطنت ابوالفتح خان با عيش و عشرت و باده گساري دايم همراه بود و هر چه صادق خان تلاش كرد كه او را ازباده گساري و دايم الخمر بودن باز دارد موفق نشد . عاقبت صادق خان ، ابوالفتح خان را از سلطنت خلع كرد و خود زمام حكومت را در دست گرفت .

3ــ عليمراد خان زند 1193 هجري  . پس از خلع ابو الفتح خان ، عليمراد خان سردار كريمخان در اصفهان دست به شورش زد و  خود را شاه خواند. در ادامه جنگ بر سر قدرت و ماجراهاي فراوان سر انجام عليمراد خان  باكمك جعفر خان كه به پدر خود صادقخان پشت كرده بود شيراز را فتح كرد وصادقخان و پسرش علي نقي خان را كشت وابوالفتح خان و ديگر پسران كريمخان را كور كرد و خود بر تخت شاهي نشست .  تلاش براي فتح مازندران و استر آباد ، شورش جعفر خان و مدعيان ديگر از ساير ماجراهاي دوران حكومت علي مراد خان است  . او در سال 1199 در مورچه خورت اصفهان در گذشت .

تاريخ حكومت باز ماندگان كريمخان  از سال 1193 هجري تا پايان كار بسيار آشفته و خونين واز درگيري ها و كشتارها بر سرتصاحب قدرت لبريز است . در سال 1193 هجري ،اندك زماني  ،ستاره بخت محمد عليخان پسر كريمخان درخشيد . در فاصله اي سه ساله صادق خان برادر كريمخان به سوي قدرت خيز برداشت . پس از مرگ علي مراد خان جعفر خان برادر زاده كريمخان سوداي سلطنت داشت كه با وجود حريف تازه نفسي چون آقا محمد خان قاجار كاري از پيش نبرد و سرانجام به دست نزديكان خود مسموم شد و مرد و جاي خود را به صيد مراد خان زند داد. فرزند دلير جعفر خان ، لطفعلي خان زند كه در اين هنگام در سواحل و بنادر خليج فارس بود بعد از با خبر شدن از قتل پدر، خود را به شيراز رساند وكشندگان پدرش را كشت و خود در شيراز بر تخت پادشاهي نشست  .

4ــ لطفعلي خان زند 1203 ــ 1209 هجري . لطفعلي خان زند آخرين پادشاه سلسله زند است كه زيبائي چهره ، قدرت بدني و جنگاوري بي همتا و سرانجام سرنوشت غم انگيزش تصويري پر رنگ تر از ساير ميراث بران كريمخان را در تاريخ ايران به خود اختصاص داده است.

دوران لطفعلي خان همزمان با آغاز قدرت يافتن آقا محمد خان قاجار بود و دوران كوتاه حكومت لطفعلي خان تا پايان يكسر در جدال با خان قاجار سپري شد . تغير اخلاق لطفعلي خان و روي آوردن او به خشونت و بيرحمي ، خيانت نزديكان بخصوص حاجي ابراهيم كلانتر شخصيت صاحب نفوذ شيرازو هوشياري آغا محمد خان سرانجام پايان كار شاهزاده زند را باهمه دلاوريها و فتوحاتش رقم زد . آخرين پرده درام سرنوشت لطفعلي خان در سال 1208 هجري رقم خورد . او پس از فتح كرمان به محاصره لشكريان قاجار در آمد . كرمان چند ماهي مقاومت كرد و سرانجام نيمي از مردم شهر به دليل قحطي  و پس ازگذر از دوراني كه در آن به خوردن سگ و گربه و حتي لاشه مردگان روي آوردند ،مردند و لطفعلي خان در شبي تاريك با شماري از يارانش از كرمان خارج شد و حلقه محاصره را شكافت و به بم رفت ولي در بم به دست حاكم بم زخمي و دستگير شد و به آغا محمد خان تحويل داده شد و سر سلسله قاجار به دست خود چشمان او را از حدقه بيرون آورد و او را به قاطر چيان سپاهش سپرد تا هر نوع شناعتي را در باره او اعمال كنند و سرانجام جسد آخرين وارث زنديان بنا بر برخي اقوال در امامزاده زيد  تهران در گوشه اي مدفون شد .

 پس از  دستگيري لطفعلي خان شهر كرمان يكسره آماج تجاوز و كشتار گرديد . به دستور آغا محمد خان بيست هزار جفت چشم مردم شهر كرمان از حدقه بيرون كشيده شد و شمارش گرديد . زنان و دختران و پسران نوجوان ميان لشكريان تقسم شدند و مورد تجاوز گرفتند .تعداد زنان و دختراني كه ميان سربازان تقسيم شدند تا بيست هزار تن  نوشته شده است .سربازان زنان و دختران اسير را باخود به پايتخت بردند و تا مدتها بعد خانواده هاي اسيران سر در پي آنان داشته و در صورت باز يافتن آنان كوشش ميكردند كه بتوانند اين اسيران را باز خريد نموده و از رنج و نكبت نجات دهند

شمار زيادي از اسيران گردن زده شدند و سرهاي كشتگان بر شانه هاي ديگر اسيران تا شهر بم حمل گرديد و در آنجا هرمي از سرها ساختند تا خاطره دستگيري لطفعلي خان محفوظ بماند . درست در كشاكش اين عقب ماندگي ها و جنايت ها در سوي ديگر جهان انقلاب كبير فرانسه به مدد شناخت و شعور روشنگران و متفكرين و مبارزان ، درها و دريچه هاي جهان كهن را كه از غبار خرافه و تاريكي و افكار قرون وسطائي پوشيده شده بود به سوي روشني و آينده باز ميكرد .انقلاب كبير فرانسه درست همزمان با آغاز حكومت لطفعلي خان زند و قدرت يافتن قاجارها ، پيروز شد .


در باره سلسله زند

 دوران 46 ساله حكومت زنديان بر ايران بجز ايام حكومت كريمخان كه آرامشي نسبي وجود داشت ، ادامه همان كشاكشهاي خونيني است كه بارها در تاريخ ايران تكرار شده است . جدال بر سر قدرت و خونريزي و خشونت ، قدرت متمركز دوران كريمخان را رو به زوال برد و دوران زنديان را چون حكومت افشار به برقي گذرا تبديل كرد . در حقيقت سلسله زند را بايد در بنياد گذار آن باز شناخت و خاتمه يافته تلقي كرد .در دوران پس از كريم خان تنها در مدتي كوتاه ستاره بخت لطفعلي خان زند شاهزاده شجاع و زيبا روي زند درخشيد ولي لطفعلي خان پس از به دست گرفتن زمام قدرت تغيير اخلاق داد و در خشونت به آنجا رسيد كه به قول سر پرسي سايكس در كتاب تاريخ ايران صفحه 413 دستور زنده سوزاندن  ميرزا مهدي يكي از حسابداران ارتش را كه به جسد پدرش توهين كرده بود صادر كرد . در دوران كريم خان ايران نوعي مسامحه در مذهب را تجربه كرد . كريم خان با آنكه شخصي معتقد به مذهب بود به سخنان ملايان واعتقادات انها وقعي نميگذاشت . در دوران او در پايتخت ، مسلمانان ، مسيحيان ، كليميان و زرتشتيان در كنار هم روزگار آسوده اي داشتند . شهر شيراز در دوران كريمخان به آباداني و رفاه بسيار دست يافت .


سلسله قاجار1201 تا...
1ــ آقا محمد خان قاجار1201 ــ 1212 هجري

بنياد گذار سلسله قاجار، آقا محمد خان قاجار فرزند محمد حسنخان قاجارونوه فتحعليخان قاجار از خان هاي ايل اشاقه باش بود . جد و پدر وبرادرآقا محمد خان ، هرسه از مدعيان قدرت بودند وهر سه نيزدرسوداي سلطنت جان  باختند .
 فتحعليخان قاجار با توطئه نادر شاه به قتل رسيد وجسدش در خواجه ربيع مشهد به خاك سپرده شد ، پسرش محمد حسنخان قاجار پس از مدتها كشاكش بر سر قدرت  با آنكه ارتشي بسيار قوي و پنجاه هزار نفره در اختيار داشت و مدت زماني بر بخشي از ايران حكومت كرد دردوران كريم خان كشته شد وسر او به دستور كريم خان با احترام در بقعه شاه عبدالعظيم مدفون گرديد، از محمد حسن خان قاجار نه پسر و دو دختربر جاي ماند واززمره آنان حسينقلي خان برادر كوچكتر آقا محمد خان است كه به دليل كشتارها وخونريزي هايش در استر آباد به حسينقلي خان جهانسوز معروف شد، او از مدعيان حكومت در دوره كريمخان بود و پس از جنگها و كشاكشهاي بسيارو وقتي نزديكان او متوجه شدند در مقابل كريمخان كاري از او ساخته نخواهد بود چند تن از تركمانان يـَموت را اجير كرده و نيمه شبي او را در سراپرده اش به گلوله بستند وكشتند و جسدش را در شهر استر آباد به خاك سپردند .
 آقا محمد خان قاجار در كشاكشهاي دوران پدر ش همراه با برادرش مدتي به اسارت عادلشاه افشار در آمد وعادلشاه  به دليل كينه ازمحمد حسنخان دستور داد آقا محمد خان را در سن پنج سالگي مقطوع النسل كنند . پس از قتل محمد حسنخان، كريم خان زند به دليل اخلاق خاص خود، با فرزندان محمد حسن خان به مهرباني رفتار كرد و آقا محمد خان را در دربار خود پرورد .
 آقا محمد خان در سال 1155 هجري متولد شده بود و در هنگام پايان كار لطفعلي خان زند پنجاه و چهار سال داشت . پيش از آن در سن هجده سالگي از سوي پدرش مدتي حاكم آذر بايجان بود واز سي سالگي تا هنگام مرگ كريمخان در دربار كريمخان با راحتي و احترام زندگي ميكرد و در بسياري ازاوقات طرف مشورت خان زند بود  و خان زند او را پيران ويسه نام نهاده بود .
 پس از مرگ كريمخان ، آقا محمد خان از شيراز گريخت و به متحد كردن طوايف قاجار پرداخت و در كشاكش جنگ داخلي سلسله زنديه  با سپاه سي هزار نفري خودموفق شد گيلان و مازندران واصفهان و تبريز و همدان را زير نفوذ خود در آورد . پس از شكست لطفعلي خان ديگر رقيبي در مقابل او وجود نداشت ، تنها در خراسان بازماندگان نادر شاه حكومتي سست و خالي از قدرت داشتند .
 آقا محمد خان به دليل اينكه تهران از همه جا نزديكتر به محل سكناي ايلات و طوايف قاجار بود تهران را كه قصبه بزرگي بود به پايتختي اختيار كرد و تهران از آن زمان رو به وسعت نهاد . آقا محمد خان در آغاز قدرت گرفتن به قلع و قمع و كشتار مدعيان و مخالفان و از جمله برادران خود پرداخت . سركوب قبايل افشار و كشتار تركمانان از زمره كارهاي او در اين دوران است .
  لشكر كشي به قفقاز و گرجستان وفتح تفليس قدرت آقا محمد خان را افزون كرد .او در سال هزار ودويست  وده هجري در تهران با به كمر بستن شمشير شاه اسماعيل صفوي به عنوان پادشاه ايران و به قول سعيد نفيسي در جلد اول تاريخ سياسي و اجتماعي ايران در دوران معاصر ، بنام پيشواي شيعه تاج شاهي بر سر نهاد .
 پس از تاجگذاري، فتح خراسان و شكنجه وقتل شاهرخ افشار شاهزاده كور و آخرين بازمانده سلسله افشارو لشكر كشي دوم به گرجستان  اوقات او را به خود اختصاص داد اما بخت بيش از  اين با او ياري نكرد و در شب بيست ويكم ذي الحجه سال 1212 هجري در حوالي شهر شوشي به دست چندتن از خدمتگذارانش ــ كه آنها را تهديد به قتل كرده بود ــ ازجمله صادق خان گرجي پيشخدمت ، خداداد فراش  و يكي ديكر از خدمتگذارانش بنام عباس به ضرب كارد كشته شد 0



در باره آقا محمد خان
 آقا محمد خان قاجار يكي از چهره هاي شگفت تاريخ پر كشاكش ايران است و شناخت بيشتر او ، ما را با بنياد گذار سلسله اي كه درست پيش ازدوران تاريخ معاصر ما قرار دارد و نوسانات معلولي ناشي از  وجود اين سلسله، تا دوران ما تاثيرات خود را بجا نهاده آشنا ميكند .
 آقا محمد خان به دليل عقده ناشي از ستم مقطوع النسل شدن در سن پنج سالگي ،شخصيت يك بيمار روحي را داشت و به بيماري صرع نيز مبتلا بود . خشونت ناشي از اين عقده بر خشونتهاي يك خان تركمان افزوده شده وسيمايي عجيب از او ساخته است .
 خشونت  وبيرحمي، كشتار، و تجاوز بي رويه شاخص لشكر كشي هاي اوست . كشتار مردم كرمان ، كشتار وحشيانه تركمانان و تقسيم زنان و دختران آنان در ميان سپاهيان ، كشتار و تجاوز بيرحمانه در فتح تفليس ، شكنجه وحشيانه شاهزاده كور افشار در مشهد ، بيرون آوردن استخواتهاي كريمخان از گور و دفن آن در زير پاي خودگوشه اي از دنياي شقاوتهاي اوست . در حمله به گرجستان و فتح تفليس دستور داد شهر را يكسره آماج كشتار و تجاوز و غارت كنند . در اين حمله اوپانزده هزار زن و دختر و پسر ر ا اسير و ميان لشكريان خود تقسيم كرد . همچنين اودستور داد كشيشان را دست بسته در رودخانه بياندازند و خفه كنند و شهر را يكسره به آتش بكشند . مورخين نوشته اند شمار كشتگان در شهر تفليس قابل محاسبه نيست .



سيماي مذهبي آقا محمد خان 
آقا محمد خان قاجار عليرغم اين همه جنايت و خونريزي فردي مذهبي بود ، از دوران جواني با نواختن سه تار آشنائي داشت و اتفاق ميافتاد كه گاه در هنگام زيارت در مشهد از خود بيخود شود و حالت بي خويشي و مدهوشي به او دست دهد و گاه نيمه هاي شب برخيزد ونماز شب به جاي آورد .با اين همه اواز بدام افكندن برادرانش به حيله و نيرنگ و قتل آنان پروائي نداشت. رابطه آقا محمد خان با آخوندها و طلبه هائي كه فرمانبر او بودند خوب بود . نامه او به باباخان ــ فتحعليشاه ــ در باره رسيدگي به وضع شيخ محمد شيرازي از آخوندهاي صاحب نفوذ آن روزگار نكات جالبي را در بر دارد از جمله در باره شيخ محمد شيرازي ــ چنانكه مرتضي راوندي  در تاريخ اجتماعي ايران جلد سوم به نقل از اسناد دوران قاجارآورده است ــ تاكيد ميكند « فرمان والا شد آن كه  ، چون همواره منظور نظر حقانيت اثرو مكنون خاطر خطير معدلت گستر، مراعات جانب طلبه علوم دينيه و سلسله عظام و مشايخ گرام بوده و ميباشد، لهذا از ابتدا از معامله هذه السنه لوي ئيل ضريب تحويل نقد و جنس نصفه و وظيفه در وجه عاليجناب قدسي القاب ، فضيلت كمالات انتساب... شيخ محمد شيرازي مستمر ، و بر قرارفرموديم كه همه ساله از بابت ماليات دريافت و صرف معيشت و مدار گزار خود نموده، به رعايت دوام دولت ابدي الاتصالي ، اشتغال نمايد ...تحريرا في شهر شوال المكرم سنه 1210 ، محمد آقا محمد خان . افوض امري الي الله . عبده محمد »


آقا محمد خان و سپاهيگريـ
 آقا محمد خان در سپاهيگري و سلوك با سپاهيان و لشكر كشي فرماندهي توانا و شجاع بود و در دوران او عليرغم اينكه روسيه دوران كاترين كبيرو ارتش روسيه از قدرت بسيار برخوردار بود نتوانست به خاك ايران دست اندازي كند. سرعت آقا محمد خان در لشكر كشي ها و اتكا او به سواره نظام تند رو از عوامل پيروزي او در لشكر كشي ها بود .بالاترين علاقه او در كسب قدرت و ثروت خلاصه ميشد و براي پيشبرد مقاصد خود از به كار گرفتن هر حيله و دروغ و بيرحمي پروائي نداشت . آقا محمد خان با توجه به اينكه ارتش را ابزار نيل به قدرت ميدانست در رسيدگي به وضعيت سربازانش كوتاهي نميكرد . او جامه فاخر نميپوشيد ، غذاي لذيذ نميخورد ، معمولا بر روي زمين و در كنار سربازانش مينشست و غذاي خود را كه معمولا نان جو و ماست بود ميخورد.او برخي رسوم را كه پيش از او رايج بود ممنوع كرد ، از جمله به دستور او رسم پيشواز از شاه ممنوع اعلام  شد و دستور داد فرمانهاي دولتي را به زبان ساده پارسي بنويسند .از جمله رسومي كه آقا محمد خان بنياد گذاشت ماليات بستن بر ريش بود .  ژان گوره نويسنده فرانسوي در كتاب خواجه تاجدار اشاره ميكند  كه شاه قاجار كه خود به دليل خواجه بودن ريش نداشت و از اين موضوع ناراحت بود شش نوع ماليات براي ريش معين كرد كه تا زمان شيخ ويس خان و حملات او بر قرار بود .
آقا محمد خان جثه اي لاغر و سيمائي مهيب داشت و با وجود مقطوع النسل بودن  درحرمسراي او شمار قابل توجهي از زنان روزگار ميگذرانيدند. در ايران دوران آقا محمد خان مانند دورانهاي گذشته از آزادي نشاني نبود اما دوران او آخرين دورانيست كه ايران مستقل بود . پس از او  ايران زخم خورده و بخون كشيده شده آماج بازيگريهاي دول قدرتمندي شد كه به استقلال ايران خاتمه داده وآنرا بازيچه سياستهاي استعماري خود كردند . جسد آقا محمد خان را به دستور جانشينش فتحعليشاه قاجار به نجف برده و در آنجا دفن كردند .

2ــ فتحعليشاه قاجار1212 ــ 1250هجري
 پس از قتل آقا محمد خان به سنت هميشگي زمام ارتش از هم گسيخت و هر فرماندهي شماري از لشكريان را باخود برداشت و به سوداي حكومت روانه گوشه اي از خاك ايران شد . در اين ميان حاج محمد ابراهيم شيرازي وزير آقا محمد خان به سرو سامان دادن امور پرداخت وموفق شد وليعهد آقا محمد خان ، فتحعليشاه را كه  حكمران فارس بود  بر تخت سلطنت بنشاند .
 فتحعليشاه فرزند برادر آقا محمد خان، حسينقلي خان جهانسوز وحاصل ازدواج حسينقلي خان با بانوئي از طايفه عضد الدين لو قاجار بود كه بعدها بنام مهد عليا معروف شد ومهد عليا از آن پس لقبي گرديد كه مادر شاهان قاجار را به اين نام ميخواندند. مهد عليا پس قتل حسينقلي خان جهانسوز به عقد آقا محمد خان در آمد و فتحعليشاه در حقيقت پسر خوانده آقا محمد خان بود كه به مقام ولايتعهدي بر گزيده شد .
 فتحعليشاه در سال 1185 هجري متولد شده بود و در روز شنبه 21 ذيحجه سال1212 هجري در سن بيست و هفت سالگي بر تخت سلطنت نشست . اين پادشاه كه به مدت سي و هفت سال زمام سرنوشت مردم ايران را در دست داشت به قول سعيد نفيسي داراي تمام معايب عمويش بود ولي از نقاط قوت او بهره اي نبرده بود .


سيماي تاريخي فتحعليشاه
 مختصات وارث سلطنت قاجار را در يكي از پر آشوب ترين ايام تاريخ ايران  و آغاز توطئه هاي دولت هاي اروپائي و روسيه تزاري عليه ايران ،ميتوان چنين بر شمرد ، عدم شجاعت  و تدبير، مال دوستي و ثروت اندوزي و خست ، اعتقاد به خرافات و جادو و طلسمات وروي آوردن به ذكر و دعا درشرايط خطير ، شهوت لجام گسيخته او در علاقه به زنان و گرد آوري آنان در حرمسرا كه او را تالي شاه سلطان حسين صفوي قرار داده است . نوشته اند در مدت حيات خود بيش از هزار زن از نژادهاي مختلف و سرزمينهاي گوناگون گرفت كه اسامي 158 تن از آنان و اسامي بيش از262 تن از فرزندانش ثبت شده است . در تاريخ ايران تاليف حسن پيرنيا و عباس اقبال شمار زنان او تا دو هزار تن ذكر شده است . در روضه الصفا جلد دهم مجموع حرم و خدمتگزاران و ابواب جمعي حرم فتحعليشاه بيش از ده هزار نفر بوده است . و گاه چهل تن از زنان زيبا روي شاه ، مجلس بزم  او را گرم نگاه ميداشتند
 در حرمسراي او انواع وسايل عيش و عشرت و از جمله سُرسُره معروف او مهيا بود . اين سلطان قاجارآنقدر در شناخت زنان خبره بود كه گاه با مشاهده دختركي چهار ساله برآورد ميكرد كه در آينده از زيبايان روزگار خواهد شد و از همان سن چهار سالگي او را روانه حرمسرا ميكرد .مساحت بستر شاه را صد متر مربع ذكر كرده اند و هر شب چهار تن از بانوان حرم در اين بستر وسيع كار خدمت به شاه را بر عهده داشتند . بنا بر روايت تاريخ عضدي هرشب دو نفر از زنان  به نوبت وظيفه داشتند كه هر وقت شاه از پهلوئي به پهلوئي ميغلطد كنار او دراز كشيده و پشت و شانه هاي او را  در آغوش بگيرند و دو زن نيز به نوبت كار ماليدن و نوازش پاهاي شاه را به عهده داشتند  يك نفر از زنان براي شاه قصه ميگفت و نفر ششم تا صبح فرمانبر دستورهاي گاه و بيگاه شاه و آوردن نوشيدني و غذا براي او بود ..
 فتحعليشاه با توهمي شگفت كه گاه به مرز مضحكه نزديك مي شد خود را زيباترين ، نيرومند ترين ، خوش هيكل ترين و شجاع ترين مرد روزگار ميدانست ونوشته اي كه در دوران حياتش در اين باره به دستور او تهيه شد و بنام شمايل خاقان معروفست نشان دهنده اين توهم شگفت است .

فتحعليشاه در دوران حكومت خود چه در زمينه خارجي و چه در زمينه داخلي با مشكلات فراوان روبرو بود . بازماندگان خاندان صفوي و افشار ، شماري از سرداران آقا محمد خان و برخي از نزديكان او از جمله برادرش از مدعيان او بودند امافتحعليشاه در زمينه داخلي با كور كردن عمويش ، سركوب صادقخان شقاقي ، كور كردن محمد خان زند پسر زكيخان زند  و شكست ديگر مدعيان موفق شد بنيان سلطنت خود را حفظ كند . در سال 1215 هجري فتحعليشاه از قدرت و نفوذ حاجي ابراهيم كلانتر و اصلي ترين عامل شكست لطفعليخان و انتقال سلطنت به قاجار و سپس فتحعليشاه دچار وحشت شده بود دستور داد در يكروز وزير و تمام نزديكان و وابستگان او را دستگير كرده وبه كشتار جمعي و كور كردن آنان فرمان داد . حاج ابراهيم كلانتر را نيز ابتدا كور كرده و سپس زبانش را بريدند و او را روانه قزوين كرد و وزير شاه ساز ومقتدري كه باعث شكست لطفعليخان زند و به سلطنت رسيدن آقا محمد خان و فتحعليشاه شده بود در آنجا مرد .

 پس از حاج ابراهيم كلانتر وزارت شاه را ميرزا محمد شفيع مازندراني به عهده گرفت . در دوران ميرزا شفيع كار برادر شورشي فتحعليشاه با كور شدن و كارنادر ميرزا افشار پسر شاهرخ افشار با كشته شدن او وكور شدن نزديكانش به پايان رسيد.


قدرت مذهب و روحانيت در دوران فتحعليشاه

در دوران فتحعليشاه مذهب و روحانيت به اقتدارويژه اي دست يافتند كه تا آن روزگارنظير آن كمتر مشاهده شده بود .براي ادراكي روشن تر از اين مقوله اشاره اي كوتاه به دوران قبل ازفتحعليشاه بويژه دوران حكومت صفوي ضروريست .

در دوران صفوي چنانكه اشاره شد مذهب در ديواره حكومت و دولت به كار گرفته شد با اين تفاوت كه در بيشتر اوقات شاهان صفوي خود را نماينده خدا ، جانشين پيامبر و پيشواي روحاني ومرشد و قطب اعلي ميدانستند و از روحانيون تنها در جهت مقاصد خود به عنوان دست نشانده و ابزار  استفاده ميكردند .  شاهان صفوي بويژه براي انگيزاندن مردم شيعه مذهب در مقابل دولتهاي ازبكان حنفي در شمال شرقي و تركان عثماني در غرب و حفظ سرزمينهاي تحت حكومت خود از آخوندها استفاده هاي شاياني كردند ولي هيچگاه قدرت روحانيت بر سلطنت سايه نمي افكند .

 در دوره افشار و زند روحانيت قدرت چنداني نداشت .نادر شاه در اجتماع بزرگ دشت مغان درنوروز 1149 هجري ،  باخفه كردن شيخ الاسلام اصفهان و به تير بستن و كشتن ميرزا عبدالحسين ملا باشي كه با او مخالفت كرده بودند روحانيت را به ترس و دم فرو بستن مجبور كرد . نادر پس از آن با علم كردن تعدادي ملاي مطيع سيستم ، روحانيت راتحت امر خود در آورد .

 كريم خان زند با آنكه خود شيعه بود ،از پرداختن به آخوندها دوري كرد و اعلام كرد هر كس كار و خدمت بكند به او مواجب خواهيم داد ، ما وكيل مردم ايرانيم و از خود مال و اموالي نداريم كه به ملاها و طلبه علوم بدهيم .

 با قدرت گرفتن قاجارها وضع ديگر گون شد . يكي از عوامل روي آوردن قاجارها به آخوندها ، در آغاز مشروعيت بخشيدن به حكومت خود در اذهان توده هاي مردم بود ، زيرا در آغاز كار مردم سلطنت قاجارها را  كه از نژادي غير ايراني واز رگ و ريشه مغول ميپنداشتند مشروع نميدانستند .

پس از آقا محمد خان در دوران فتحعليشاه با توجه به خرافاتي بودن شاه و مشكلات حكومت و جنگهاي فراوان ، شاه قاجار هرچه بيشتر به روحانيت روي آورد و متشرعان ابزار مقاصد و پيشرفتهاي سياسي شده و به قدرت بي حد و حصر و لجام گسيخته اي دست يافتند وبهر جنايتي كه خواستند دست زدند .

فتحعليشاه خود يك مذهبي خرافاتي و تمام عيار بود . او از آغاز سلطنت با تزئين و تعمير حر مها ، ساختن مساجد ، بناي مدارس علميه ، تعمير حرم ها درقم ، مشهد و شاه عبدالعظيم و بقعه امامزاده سيد حمزه ، تعمير گنبدهاي كربلا و كاظمين ، طلا كاري مقبره امام حسين و فرستادن ضريحي جديد براي آن ، مطلا كردن مناره هاي حرم امام حسين ، ارسال ضريحي از نقره براي حرم حضرت عباس خود را پادشاهي مومن و وفادار به علماي شيعه نشان داد . فتحعليشاه پادشاهي اش را با اذن شيخ جعفر نجفي و به نيابت او شروع كرد . شيخ جعفر به شاه دستور داد در هر لشكر بايد موذني وجود داشته باشد و امامان جماعت هميشه با ارتش همراه باشند و هفته اي يكبار در لشكرها مجلس وعظ و روضه خواني بر پا شود . نمونه ها ي نفوذ قدرتمند آخوندها و سيستم و تفكر آخوندي در اين دوران بسيار زياد وضعف و زبوني دربار ، از شاه تا شاهزادگان وبزرگان در باري كه در آستان بوسي آخوندها با هم مسابقه گذاشته بودند  حيرت انگيز است .

 قدرت يافتن متشرعان و آخوندها در زمينه هاي مختلف تاثيرات مهلكي بر جاي نهاد كه براي شناخت اين تاثيرات ومعلول هاي آن بايست به تحقيق ويژه اي دست زد اما  به طور خلاصه ميتوان قدرت روحانيت و كاركرد كارگزاران مذهب را در محورهاي زير تا حدي درك كرد .


1ــ نقش مجتهدين وآخوندها دراعلام جهاد عليه روسيه وعهد نامه گلستان و تركمانچاي

بدون ترديد جنگ ايران و روس وشكست ايران و از دست رفتن قطعاتي گسترده از خاك ايران حاصل كنش و واكنشهاي بسيار و ازجمله نقش انگليس ، فرانسه وطمع روسيه در جهت بلعيدن ايرانست ، اما در اين ميان ، آخوندهاي دوران نقش تسهيل كننده اي را ايفا كردند كه غير قابل انكار است .

در دوره اول جنگ ، بويژه علماي جنگ طلب آذربايجان با برانگيختن مردم ــ حدود صد هزار تن ــ ونشر گسترده رساله اي تحت عنوان رساله جهاديه به قلم ميرزا عيسي قائم مقام فراهاني معروف به ميرزا بزرگ ــ پدر قائم مقام فراهاني وزير خوشنام ومقتول محمد شاه قاجارــ و بدون توجه به شرايط ارتش ايران و ضعف دولت ،راه جنگ را صاف كردند . صفحات شصت و نهم تا هفتاد و دوم تاريخ اجتماعي و سياسي ايران تاليف سعيد نفيسي در اين باره خواندني ست .

در دوره دوم جنگهاي ايران و روس كه منجر به انعقاد عهد نامه تركمانچاي شد ، در حاليكه دولت ايران از زير بار كمر شكن جنگ كمر راست نكرده بود و خواهان جنگ نبود با فشار و تهديد و ارعاب روحانيوني كه خود را نماينده ونايب امام و شاه را علنا نايب مناب از طرف خويش ميدانستند روبرو شد . از ميان روحانيون وقت آقا سيد محمد بهبهاني ، حاجي ملا جعفر استر آبادي ، سيد نصرالله استر آبادي ، محمد تقي قزويني ، سيد محمد اصفهاني ، ملا رضا خوئي ،سيد عزيزالله طالشي و... نقش خاصي داشتند . شگفت آنكه ملا احمد نراقي نيزكه از روحانيون روشن ضميروفاضل و عارف مسلك روزگار بود در سنين سالخوردگي در اين ماجرا پاي به ميدان نهاد و در صفوف آخوندهاي جهادگر و جنگ طلب در آمد .

 مخالفان جنگ با روسيه از جمله نشاط اصفهاني شاعر نامدار آن روزگار وميرزا ابوالحسن  شيرازي معروف  به ايلچي وزير دول خارجه وقت  با تهديد و ارعاب آخوندها سكوت كردند و كار آنچنان بالا گرفت كه در صورت مخالفت فتحعليشاه ، احتمال خلع او و شورش مردم كه به شدت از تبليغات آخوندها بر انگيخته شده بودند پيش آمد .از طرف ديگر مير فتاح پسر حاج ميرزا يوسف مجتهد جمعي از مردم عوام را در تبريز به متابعت روسها خواند و مستحفظين ايراني را مقهور ساخت و با جمع زيادي از پيروان خود به استقبال روسها شتافت و موجب سقوط شهر تبريز گرديد .  به نتايج اين جنگ وشكست ايران و از دست رفتن شمار زيادي از نفوس و قطعاتي از خاك ايران   در ادامه اشاره خواهد شد .

 پس از پايان دوره دوم جنگهاي ايران و روس وهنگاميكه بر اساس قرارداد بين دو دولت هريك ميبايستي نماينده اي به دربار يكديگر بفرستند ماجراي قتل گريبايدوف نويسنده و سفير دولت روس در ايران اتفاق افتاد كه امكان درگيري و جنگ بين دو دولت را پس از شكست هاي مذلت بار ايران تشديد كرد . در اين ماجرا   بنا برعهد نامه صلح كه آزادي اسراي گرجي را را طلب ميكرد ، گريبايدوف بر آن شد كه شماري از زنان گرجي را كه در حرم رجال ايران بودند مورد استنطاق قرار دهد و آنان را به روسيه باز گرداند . علماي تهران  و بويژه ميرزا مسيح مجتهدعكس العمل نشان دادند و مردم را بر انگيختند و كار به كشته شدن گريبايدوف و هفتاد تن از همراهان او كشيد . دولت روسيه در چنين هنگامه اي به دليل  تند روي ها و اشتباهات گريبايدوف و نيزدر گير بودن در جنگ بالكان عكس العمل چنداني نشان نداد و كار با عذر خواهي ايران و تبعيد ميرزا مسيح خاتمه يافت .


2ــ سركوب درويشان و صوفيان و پيروان ساير مذاهب .

پيش از دوران فتحعليشاه گروههاي مختلف صوفيان و درويشان به مدت هزار سال در ايران زيسته و اگر چه در پاره اي موارد مورد خشم و نفرت روحانيون قرار گرفته و حتي به قتل رسيده بودند اما هرگز مانند دوران فتحعليشاه دست آخوندها به طور گسترده براي سركوب و حتي كشتن صوفيان و درويشان باز نبود .به عنوان نمونه ، آخوندها ، دربار را عليه دوتن از درويشان سلسله نعمت اللهي ، حاج محمد جعفر كبوتر آهنگي وسيد حسن اصفهاني بر انگيختند وموجب شدند كه مبلغ دو هزار تومان كه در آن هنگام بسيار هنگفت بود از اين دو درويش اخذ شود . گناه اين دوتن اين بود كه در بسياري از نقاط ايران مورد محبت مردم بودند و آخوندها كه از اقبال اهل طريقت در ميان مردم نگران بودند در بار را عليه اين دو درويش صاحب نام بر انگيختند .

درويش كشي نيز در دوران فتحعليشاه و به فتواي آخوندها رواج داشت و ملايان بدون بيم از مواخذه به آن دست ميزدند ، ازجمله آخوند محمد علي كرمانشاهي ــ معروف به بهبهاني ــ  آشكارا فتواي درويش كشي داد وخود نيز به قتل درويش محمد تقي طبيب كرماني معروف به مظفر عليشاه ، فقيه ، اديب ، شاعر ، مفسر وطبيب وارسته دست زد و با خوراندن زهراو را به قتل رساند .

يكي ديگر از علماي صاحب نام و صاحب نفوذ دوران ، آخوند سيد محمد مهدي ابن سيد علي ،عامل تكفير شيخ احمد احسائي بود كه به دليل اينكه يهوديان در عتبات به شرايط ذمه عمل نميكنند و جزيه نميپردازند عتبات را با حالت قهر ترك كرد و به اصفهان آمد و سپس به تهران رفت و در زمان محمد شاه دستور داد آب را بر روي يهوديان ببندند .



3ــ كشتار و تعدي به مال و جان و ناموس مردم

افزون جوئي ها و خود كامي هاي آخوندها در كشتار وتعدي به مال و جان و ناموس مردم حكايتي است كه در طول دوران حكومت فتحعليشاه ادامه داشت و آخوندهاي بانفوذ و صاحب نام و اعتباربا اتكا به جهل مردم وقدرت مذهب و تقدس ،آنچه كه خواستند كردند .

ازنمونه هاي جالب ،آخوندسيد محمد باقر شفتي است كه به واقع سمبلي هوشمند بيرحم و بسيار قدرتمند از آخوندهاي آن روزگار است . آخوند شفتي در حقيقت حكومتي در درون حكومت فتحعليشاه داشت و ثروت افسانه اي اوزبانزد همگان بود . گوشه اي از ثروت او را چهارصد كاروانسرا و دو هزار باب دكان ، و املاك گسترده او در نجف ، يزد ، اصفهان و بروجرد تشكيل ميداد . او در دوران حيات خود هفتاد نفر را با حكم شرعي به قتل رساند و در مواردي حكم تفسيق ساير علماي صاحب نام ، از جمله حاج ملا اسدالله بروجردي ، ميرزا محمد تقي نوري و حاج سيد صادق رشتي را صادر كرد . قدرت آخوند شفتي و دامنه نفوذش در ميان مردم آنچنان بود كه فتحعليشاه  از او وحشت داشت .

 شيخ جعفرخضر ابن يحيي حلي جناحي نجفي معروف به كاشف الغطا از ديگر نادره هاي دوران فتحعليشاه است .  اين آخوند نامدار و مقتدر،در خوردن و نوشيدن وهمبستري با زنان شهره بود ودر سفر همواره كنيزي از كنيزان خود را همراه ميبرد و هرجا كه شهوت بر او غالب ميشد دستور ميداد خيمه اي بر پا كنند و پس از پايان كار و غسل به سفر ادامه ميداد . قدرت نفوذ او آنچنان بود كه در حين سفر در هر شهري كه صيغه اي ميطلبيد مهمانداران مجبور بودند امر او را اطاعت كنند و گاه دختر خود را در اختيار شيخ بگذارند .

معروف بود كه شيخ جعفر داراي كرامات بسيار است و از سوي طايفه اجنه حمايت ميشود . او علنا ميگفت از آنجا كه من مورد نظروتائيد خداوند هستم از جمله قدرت بسيار خوردن ، قدرت بسيار شهوت راندن ،و قدرت بسيار دانستن و عبادت كردن را به من ارزاني داشته تا از تمام لذايذ روحاني و جسماني بهرمند باشم . قدرت او آنچنان بود كه يكبار به درب سراي امين الدوله حاكم مقتدر اصفهان رفت و گفت شيخ از تو زن ميخواهد و امين الدوله مجبور شد يكي از كنيزان زيبا روي گرجي خود را كه مورد نظر شيخ بود در اختيار او بگذارد . از جمله كارهاي شيخ  اين بود كه چون به خانه اي وارد ميشد آن را ميستود و صاحب خانه لاجرم به رسم تعارف ميگفت آن را پيشكش كردم ، شيخ بلافاصله ميگفت  پذيرفتم و بعد خانه را قيمت ميكرد و دوباره به صاحب خانه ميفروخت . نمونه ديگر فروش غذاي سفره به صاحب خانه بود به اين ترتيب كه چون شيخ به ميهماني بزرگان و ثروتمندان و تاجران ميرفت  به دليل اينكه اين سفره شبهه حرام دارد  دست به غذا نميزد . صاحب خانه سرانجام از شيخ ميخواست سفره را قيمت گذاري كرده و به او بفروشد  تا از شبهه حرام در آيد و شيخ سفره غذا را به صاحب خانه ميفروخت و پول آنرا دريافت ميكرد و بعد مشغول خوردن ميشد .  در اين باره نمونه هاي تكان دهنده و شگفتي آور بسيار است كه پرداختن به تمام آنها در اين نوشته امكان پذير نيست . خوانندگان علاقمند براي اطلاع بيشتر ميتوانند از جمله به جلد دوم تاريخ اجتماعي و سياسي ايران تاليف سعيد نفيسي صفحات سي و هشت تا شصت ونه و نيز كتاب قصص العلما تاليف محمد ابن سليمان تنكابني مراجعه نمايند . نكته جالب در كتاب قصص العلما اين است كه مولف كتاب قصص الحكما كه خود ازروحانيون است نسبت به روحانيون دوران فتحعليشاه ديدي مثبت داشته و تمام آنها را ستوده است و بر كارهاي انها صحه نهاده و آنها را موافق با اسلام دانسته است با اين همه براي خواننده روزگار ما ،حقيقت خود را از لابلاي هر سطر نشان ميدهد .

در پايان اين اشاره مختصر ، تاكيد بر دو نكته ضروريست .

نخست اينكه ملايان روزگار فتحعليشاه با تكيه بر قدرت مذهب وجهل ساري و جاري در ميان مردم اسب مراد خود را بر سرنوشت يك ملت رانده اند . در كنار اين چهره هاي شگفت و پوشيده با مه تقدس و افسانه سازي و خرافات بايست دهها و صدها هزار چهره بي نام و نشان و بي گناهي را بياد آورد كه بازيچه دست و انديشه و مذهب آخوندها بوده اند و پايه هاي اقتدار آنان را بر شانه هاي رنج ديده خود حمل كرده اند .

نكته دوم اينكه آخوندهاي ياد شده و بسياري از مشابهان آنان در دوران فتحعليشاه ، در روزگار ما و در حكومت بر جاي مانده از خميني از زمره مقدسان ، مؤلفان و مصنفاني هستند كه عميقا مورد احترام حكومت و دستگاه فكري آخوندي بوده و كتابها و رساله هاي فراوان بر جاي مانده از آنها تار پود فكري حكومت آخوندي را به هم بافته و قوام بخشيده است .نيزفراموش نبايد كرد كه هنوزهم رگه هاي تاريك بازمانده ازجهل و عدم آگاهي تاريخي ، مقابر تاريك و كهني را كه اسكلت هاي اين آخوندها درآنها جاي دارد گاه در هيئت امامزاده يا مكاني مقدس به برخي چشمها ميكشد وتنها مبارزه اي قاطع  و استوار براي در هم كوبيدن نظام خشن و ارتجاعي ولايت فقيه ونيز تاباندن نور آگاهي ميتواند به اين حكايت پايان دهد و حافظه تاريخي مردم را با حقيقت همسايه سازد و گذشته دفن شده و ناپيدا را در دادگاه تاريخ در كنار آخوندهاي حاضر ،در جايگاه مجرمان و جنايتكاران بنشاند .


  رقابتهاي دول بزرگ در دوران فتحعليشاه وآغاز تجزيه ايران

در دوران فتحعليشاه رقابت دولت هاي بزرگ و قدرتمند روزگار، انگليس ، فرانسه و روسيه  و نيز شورشهاي فراواني كه در گوشه و كنار ايران رخ داد ايران را وارد مدارغم انگيزي ازحيات سياسي و اجتماعي خود كرد و باعث شد بخشهاي گسترده اي ازايران از دست برود . بررسي كامل وقايع دوران فتحعليشاه و نقش دولتهاي خارجي در اين  ماجرااگر چه لازم است ولي در حد توان و ظرفيت اين ياداشتها نيست به همين دليل اشاره اي به اين وقايع كرده و مطالعه بيشتربه خوانندگان علاقمند واگذار ميشود .

 ماجرا با شورش زمانشاه نواده احمد خان دراني و تصميم او براي حمله به سند و پنجاب در هندوستان ــ نواحي تحت سلطه انگليس ــ آغاز شد . ماجراي زمانشاه انگلستان را به بر انگيختن فتحعليشاه عليه زمانشاه  و رد و بدل كردن سفيران متعدد وا داشت .در سال 1216 هجري محمود ميرزا برادر زمانشاه كه تحت الحمايه فتحعليشاه بود موفق شد قندهار و كابل را فتح كرده و زمانشاه را دستگير و كور نمايد و خود تحت حمايت ايران امير افغانستان گردد .



ايران و فرانسه

 همزمان با اين وقايع ناپلئون بناپارت براي حمله به هند وقبضه كردن مركزثروت انگليس به فرستادن سفراي متعدد به دربار ايران و جلب نظر فتحعليشاه پرداخت و سرانجام  در سال 1222 هجري قرارداد فينكن اشتاين در شانزده ماده ، در لهستان بين ايران و فرانسه منعقد گرديد . در اين قرار داد فرانسه از جمله متعهد گرديد ارتش ايران را باز سازي و مجهز نمايد و در برگرداندن گرجستان به خاك ايران ، ايران را در جنگ با روسيه ياري دهد . ايران نير متعهد گرديد در لشكر كشي فرانسه به هند سپاهيان ناپلئون را ياري دهد . پس از اين عهد نامه شمار قابل توجهي ار متخصصان فرانسوي به رياست سرتيپ گاردان به ايران آمدند و مشغول فعاليت شدند . با تمام اينها پس از انكه ميان روس و فرانسه قرار داد تيلسيت  ، بر عليه انگليس بسته شد ، ناپلئون تلاشي در جهت منافع ايران به عمل نياورد و لاجرم دربار ايران  متوجه انگليس گرديد.


ايران و انگليس

 ادامه  چرخش  دربار فتحعليشاه از سوي فرانسه به جانب انگلستان ، به رفت و آمد سفيران ايران و انگليس و ورود هيئت سرجان ملكم در سال 1224 هجري ( 1810 ميلادي )و سرانجام عقد قراردادي ميان انگليس و ايران در سال 1229 هجري گرديد . اين قرار داد كه ميان سر گور اوزلي سفير انگليس و فتحعليشاه بسته شد استقلال سياسي ايران را تسليم دولت انگليس كرد و ايران را از نظر سياسي تحت نظر دولت انگليس قرار داد . از اين مقطع از تاريخ ميتوان رد پاي انگليس و سياست انگليس را در تاريخ ايران به تماشا نشست .


  جنگهاي ايران و روس  

قتل آقا محمد خان و مرگ هراكليوس فرمانرواي گرجستان ــ شش ماه پس از قتل آقا محمد خان ــ اختلاف ميان ايران و روس را دامن زد . گيوركي دوازدهم يا گرگين خان پسر هراكليوس براي سركوب برادران و رقيبان خود ، گرجستان راتحت الحمايه روسيه قرار داد و روسها لشكريان خود را به بهانه حمايت از گيورگي به تفليس اورده وپس از مرگ گيوركي در سال 1215 گرجستان را رسما به روسيه منضم ساختند . پيشينه خونين و شقاوت باردوران آقا محمد خان و ظلم و تجاوزهاي لشكريان آقا محمد خان زمينه هاي اين جدائي را تا حد زيادي فراهم كرده بود .


دوره اول جنگهاي ايران و روس و عهد نامه گلستانــ

سيسيانف يا اشپخدر حاكم روسي تفليس در سال  1218هجري به اشغال خانات و گنجه و شوشي و بخشهاي ديگري از سرزمينهاي تحت تصرف ايران دست زد و اين به منزله شروع رسمي جنگ بود . جنگهاي خونين  و متعدد  ايران و روس از سال 1219 تا  1243 هجر ي طي دو دوره ادامه يافت و به دلايل مختلف از جمله فساد گسترده در دربار و دولت ايران و نقش دول خارجي بويژه نقش دولت انگليس به عقد قرار دادهاي گلستان و تركمانچاي  منجرگرديد .


عهد نامه گلستان

عهد نامه گلستان در 29 شوال  1228 هجري پس ازجنگهاي اچمبازين 1219 هجري ، جنگ خانشين 1222 هجري ،و جنگ اصلاندوز 1228هجري ، با نقش فعال سفير انگليس ، در قريه گلستان از توابع قراباغ منعقد گرديد ودولت ايران تمامي گرجستان ، سرزمينهاي ساحلي درياي سياه ، باكو ، دربند ،شروان ، قراباغ ، شكي ، گنجه ، موقان ، و قسمت علياي طالش رابه دولت روسيه واگذار كرد . با قرار داد گلستان دوره اول جنگهاي ايران و روسيه خاتمه يافت .


شورشها ي خراسان و افغانستان

 در كشاكش جنگهاي ايران و روس و در هنگاميكه دولت ايران تمام نيرو و امكانات خود را در گير جنگ با روسيه كرده بود تمام قسمت شرق ايران دچار شورشهاي قبايل و طوايف مختلف گرديد . شورش محمد خان افغان غلجائي در1220 هجري ، شورش فيروز ميرزا حاكم تحت الحمايه ايران در شهرهاي هرات و غوريان در سال 1222 هجري ، شورش مجدد فيروز ميرزا در سال 1229 هجري ، شورش درويش خواجه محمد كاشغري در مازندران و استر آباد در سال1228 هجري ، شورش پسران اسحاق خان قرائي در تربت حيدريه در سال 1230 هجري، شورشهاي محمود شاه ،فتح خان باركزائي ، محمد خان قرائي ، رحيم خان ازبك و والي بخارا در سال 1232 هجري ، شورش دوستمحمد خان در پيشاور و كابل و غزنين و.... شماري از اين شورشهاست كه موجب خونريزيهاي فراوان و ضعف هر چه بيشتر ايران گرديد .

 

جنگهاي ايران و عثماني

 در فاصله سالهاي 1236 تا 1238 هجري و در كشاكش جنگهاي ايران و روس ، پناه آوردن پاشاي شهر زور عبدالرحمن پاشا به ايران باعث كدورت اولياي دولت عثماني و سرانجام شعله ور شدن آتش جنگ ميان ايران و عثماني گرديد . طي جنگهاي دوساله ايران و عثماني كه به فرماندهي عباس ميرزا وليعهد  انجام شد سپاهيان ايران نيروهاي عثماني را شكست دادند و سرانجام با انعقاد معاهده ارزنه الروم در سال 1238 جنگ خاتمه يافت .



دوره دوم جنگهاي ايران و روس و معاهده تركمانچاي
 ابهامات موجود در عهد نامه گلستان در باره تعيين خطوط مرزي ايران و روسيه ، نارضايتي خوانين طالش از استيلاي روسيه بر طالش ، شكايات مسلمانان قفقاز به فتحعليشاه ، تلاشهاي مراجع مذهبي براي اعلام جهاد عليه كفار روسي وتلاشهاي روحانيون نجف و روانه شدن تعداد زيادي از عراق عرب و اصفهان براي جهاد ، شعله دوره دوم جنگهاي ايران و روسيه را بر افروخت . دوره دوم جنگها با پيروزي ابتدائي سپاهيان ايران و سپس شكست در جنگهاي شمكور در سال 1242 هجري  وجنگ گنجه در سال 1243 هجري به معاهده تركمانچاي انجاميد . با معاهده تركمانچاي دولت ايران ، ايروان و نخجوان و اردوباد را نيز به روسيه واگذار كرد و متعهد شد بيست كرور تومان سكه طلا به عنوان خسارت جنگ به روسيه بپردازد . اضافه برا اين دولت ايران حق كشتيراني در درياي خزر را از دست داد و دولت روسيه اجازه يافت كه در هر نقطه كه بخواهد قنسول تجارتي بفرستد .



شورشهاي ديگر ومرگ فتحعليشاهـ
 سركوب شورشيان خمسه ، شورش عبدالرضا خان در يزد ، شورش محمد خان قرائي در تربت ، شورش رضا قليخان در قوچان ، شورش تركمانان و لشكر كشي به هرات ، شماري ديگر از وقايع دوران پر آشوب سلطنت فتحعليشاه است . در دوران فتحعليشاه ايران از هر جهت در سراشيب فقر ، ظلم ودور افتادن از قافله تمدن ، روزگاري بس سياه را تجربه كرد . يكي از مصايب دوران فتحعليشاه نابودي بازهم بخش قابل توجهي از جمعيت ايران در اثربلاياي جنگ و ناامني بود . جمعيت ايران كه در دوران صفوي رشد قابل توجهي داشت و بر اساس شماري از گزارشات و برآوردها ، از جمله بر آورد شاردن  و نظر ابتهاج ــ مندرج در جلدسوم تاريخ اجتماعي ايران تاليف راوندي ــ چهل تا پنجاه ميليون بر آورد شده است، پس از تهاجم افغانها در دوران شاه سلطان حسين وكشتارهاي گسترده به شدت تقليل يافت ودر دوران فتحعليشاه با جدا شدن بخشهاي گسترده اي از ايران به پنجاه در صد  رسيد و در پايان دوران فتحعليشاه تعداد سكنه ايران به هفت ميليون نفر تقليل يافت .

دوران سلطنت فتحعليشاه  با مرگ وليعهد او عباس ميرزا درشب دهم جمادي الثاني سال هزار249 هجري در مشهد و سرانجام با مرگ خود او درنوزدهم جمادي الثاني سال 1250 هجري ، 1834 ميلادي در اصفهان به پايان رسيد .جسد فتحعليشاه را از اصفهان به قم برده و در آنجا دفن كردند .ادامه دارد

تاریخ ایران.. سلسله بررسی ها و تحقیقات مجموعه دوم. قسمت.یازدهم. 

تاریخ ایران.. سلسله بررسی ها و تحقیقات مجموعه دوم. قسمت.دهم.

تاریخ ایران.سلسله بررسی ها و تحقیقات مجموعه دوم. قسمت.نهم.  

تاریخ ایران.سلسله بررسی ها و تحقیقات مجموعه دوم قسمت هشتم.  

تاریخ ایران.سلسله بررسی ها و تحقیقات مجموعه دوم.rقسمت هفتم

هیچ نظری موجود نیست: