سلسله امویان و سیمای
واقعی معاویه و یزید
بخش دوم
اسماعیل وفا یغمائی
بیاد
جانباختگان کشتارهای سال 1367 کسانی که با شقاوت و بیرحمی کسانی کشتار
شدند که در جنایت بارها گوی سبقت را از یزید و معاویه ربودند
معاویه نخستین خلیفه اموی
وششمین(اگر دوره کوتاه خلافت حسن ابن علی را در نظر نگیریم) پنجمین خلیفه
امپراطوری اسلام پس از عمری نسبتا طولانی در تاریخ در 12 رجب سال 60 هجری در گذشت.
مرگ معاویه در جریان مسافرتش از مکه به شام رخ داد. قیس الفهری، نمازبر جنازه ی
معاویه خوانده و او را بین باب «حاجیه» و «باب الصغیر»
دفن کردند و گورش با گنبد و بارگاهی،در سوریه امروزی هنوز برجاست.
معاویه سالها پیش از مرگ
در سال 46 هجری رسما جانشینی یزید را اعلام کرده و زمینه را برای حکومت او آماده
ساخته بود. برای درک بهتر دوران یزید ادامه کنکاش در دوران معاویه هنوز ضروری است.
دیکتاتور و سیاستمداری هوشیار یا موجودی دوزخی
درتاریخنویسی ملایان در
طول قرنها ما با سیمای یک دیکتاتور هوشیار و یک فرمانروای استوار که موفق شده بود
در طول خلافت عمر و عثمان و علی موقعیت خود را حفظ کند و فرمانروائی بر شام و اردن
را داشته باشد وبا جنگ یامکر(نام دیگر ترفندها و راههای سیاسی) زیرکانه در مقابل
علی و فرزندش بایستد و قدرت را از کف نگذارد و سرانجام سلسله اموی را بر سر کار
آورد و بر بخش عظیمی از جهان متمدن آن روز حکمروا باشد روبرو نیستیم به همین دلیل
با مدارک آخوندی نمی توانیم بطور واقعی معاویه را بشناسیم.
در تاریخنویسی آخوندی بر
بسیاری نکات و از جمله اینها سخت تاکید شده است.
معاویه حرامزاده و مادرش
هند روسپی بود.
مادر معاویه در جنگ احد
جگر حمزه عموی پیغمبر را از سینه بیرون کشیده و دندان زده است.
اوعلیه علی ابن ابیطالب جنگ
صفین را به راه انداخته است.
اوبه امام حسن و سعد ابن
وقاص زهر خورانده است
اوبسیار سورچران و شکمو بوده
است
اودشمنان اهل بیت را به
حکومت گماشته و مسئول کرده است
اوتعدادی از یاران علی را
کشته است
اوبه علی ابن ابیطالب دشنام
داده است
اومفعول بوده است و به
بیماری مشهوری در این زمینه دچار گشته است.
و بسا چیزهای دیگر که فقط
ملایان میتوانند به آن بیاندیشند .
خوردن حق اهلبیت بزرگترین جنایت معاویه است
نگین و شاه سطر و فراز اصلی تمامی این گزارشات
این است که معاویه و طبعا قبل از آن سه خلیفه قبلی منهای علی حق اهل بیت را پایمال
کرده اند و خورده اند!. این پایمال شدن حق و خوردن حق اهل بیت که بیش از دوازده قرن ورد زبان ملایان و شاه
بیت تمام گفتارها و تفسیرها و تحلیلهای آنانست با خروارها حدیث و نوشته تا عرش
اعلا فرا رفته و سرانجام این کلام بر زبان الله جاریانده! شده است که هست و نیست، و
زمین و حکومت بر آن و نهایتا بر تمام مسلمانان و غیر مسلمانان حق اهل بیت است و نهایتا
دوازدهمین امام از زنجیره همین اهلبیت از چاهی در سامرا یا مسجد جمکران ظهور خواهد کرد و کل کره زمین را در زیر علم
عدل در خواهد آورد .
در راستای همین تئوری هم در شرایط کنونی نمایندگان و میراث بران اهل بیت در ایران سی و هفت سال است بر گرده همگان سوارند و بر اثر کثرت و غلظت عدالت حضرات !بدون تعارف میلیونها نفر به روان معاویه فرضی دوران خودمان یعنی مرحوم شاه در ته دل درود میفرستند که بسا و بسا قابل تحملتر از آخوندهای حاکم و میراث داران اهلبیت است.
در راستای همین تئوری هم در شرایط کنونی نمایندگان و میراث بران اهل بیت در ایران سی و هفت سال است بر گرده همگان سوارند و بر اثر کثرت و غلظت عدالت حضرات !بدون تعارف میلیونها نفر به روان معاویه فرضی دوران خودمان یعنی مرحوم شاه در ته دل درود میفرستند که بسا و بسا قابل تحملتر از آخوندهای حاکم و میراث داران اهلبیت است.
درود بر چنگیز خان و امیر تیمور رضی الله و عنه! مرگ بر معاویه و یزید
لعنت الله
مساله محوری و مضحک حق
سیاسی و تاریخی و ازلی ابدی اهلبیت چنان معیار مشروع و نامشروع و خادم و خائن قرار
گرفته که نه تنها معاویه و یزید ،بلکه قبل از انها با وقاحت تمام ، و توهین و
تحقیر بیش از یک میلیارد مسلمان سنی، سه خلیفه اول به زیر تیغ داوری غیر تاریخی
ملایان رفته اند و قرنها در سراسر ایران منبری شده اند ولی یکبار بر منبر از چنگیز
و تیمور و آقا محمد خان و بسیاری از جبارانی که دایره جنایاتشان گسترده تر از یزید
و معاویه علیه توده های مسلمان بوده است سخن گفته نشده! و چرا؟
جواب دادن به این مساله
برای آخوندها و تاریخ آخوندی مشکل نیست! چنگیز و تیمور و آقا محمد خان هرچه کرده
اند و کشته اند حق اهلبیت را (که میراث بران آن از زمان نواب اربعه ملایان هستند)
زیر پا نگذاشته اند بلکه در موارد بسیار حامی و تکیه گاه آخوندها بوده اند و
بیشترین کوشش را برای تعمیر و عظمت بخشیدن به مقابر اهل بیت و صدها امامزاده و سید
و ملا را همین جباران جنایتکار علاقمند به اهل بیت انجام داده اند. میتوانید
تاریخ بر پائی گنبد و بارگاه برای مقدسین و وابستگان به اهلبیت رااز نظر بگذرانبد.
مدارک سخن میگویند وهمه چبز روشن است
بعنوان مثال نخستین بار
مهدی خلیفه عباسی بر مزار حسین ابن علی و بعدها مامون بر آن گنبد و بارگاه ساختند
. از اینان یادی نمیشود چون خود اینها حق اهلبیت را خورده اند. دیلمیان و سلجوقیان
کوشش زیادی در بنای مقابر نمودند و بعدها ایلخانان مغول شاخه جلایریان از کسانی
بودند که به گنبد و بارگاهها بویژه مزار حسین ابن علی رسیدگی فراوان کردند
پادشاهان صفوی و قاجار نیز با رسیدگی به مزارات اهل بیت هم استخوان از بار جنایات
خود سبک کردند هم ملایان را خشنود ساختند و هم نشان دادند به اهلبیت و حق آنان
اعتقاد دارند!.
. میتوانید تاریخ را از
این زاویه و از زاویه همراهی و همیاری شاهان و شیخان بطور مستقل ببینید در کنار هر سلطان جباری در
کنار ارتشبدان و جلادان و زندانبانان، فقیهان و علمای دین را حتما خواهید یافت که
دعا گویان واز زمره حامیان ظل الله هستند، بنابراین عیبی نیست که آقا محمد خان قاجار در
کنار مزار علی ابن ابیطالب در نجف و تحت حمایت ملایان دفن شود و نام چنگیز و تیمور
نامی غیر ممنوع برای نامیدن کودکان مسلمان باشد ولی از کنار نام یزید و معاویه و
خلفای اموی و عباسی و همچنین نامهای ابوبکر و عمر عثمان وعایشه برای اینکه حق اهلبیت را
خورده و به آنها ستم کرده اند نمیتوان رد شد که معیار حق اهلبیت است و نه دوایر
کشتار و جنایت .
در کادر تاریخ و سنت
آخوندها که متاسفانه همه ما قرنها گرفتار آن بوده و هنوز هم هستیم باید برای هفتاد
و دو تن که آماج جباریت حکومت یزید شدند به دلیل اهل بیت بودن تا قیام قیامت بر سر زد و گریست ولی برای کرمانی
که هزاران تن ازمردانش در زیر تیغ جلادان آقا محمد خان کور و سر بریده و زنانش در
زیر پیکرهای سربازان متجاوز شخم خوردند و برای دهلیی که سه روز عرصه کشتار سربازان
نادرشاه بود و برای دهها و صدها شهری که
در طول قرنها و سلسله ها ویران و کشتارگاه شدند نه باید روضه ای خواند و نه باید
دهان به لعنت بانی این کشتارها گشود که آقا محمد خان در حرم امن علی ابن ابیطالب
آرمیده و احتمالا با شفاعت اهلبیت پس از مداوا عازم بهشت شده تا داد دل دوران
حیاتش را از حوریان بستاند و درد کهن فراموش شودو نادرشاه سپهسالار جنگاور و شجاع
و بیرحم که صلاحیت نظامی اش تردید بردار نیست، در چند صد متری حرم امام رضا در
آرامش است.
کدام حق؟!نظریه ای مضحک و ضد تاریخی
در عرصه عمل که عجالتا حق
اهل بیت در دست خمینی و خامنه ای بود و هست اما در عرصه تئوری و نگاهی خردمندانه
میشود نخست به مضحک بودن این نظریه آخوندی حتی در داوری برای شناخت جباریت و جنایات معاویه
و یزید مقداری اندیشید و پرسید براستی کدام حق؟ اهل بیت بطور واقعی چه حقی دارند؟ این حق را از کجا به دست
آورده اند؟ مگر عرصه جدال بر سر قدرت ، صحنه حق الهی و یا غیر الهی است؟
با تکیه بر تئوری حق اهلبیت ما با یک تئوری بسیار مضحک که اساسا عنصر حرکت و تغییر را از تاریخ میگیرد و میمیراند روبرو هستیم. قبول تئوری حق اهلبیت یعنی اینکه خدای محیط بر جهان همه چیز را از پیش تعیین و فیکس کرده است و از زمان اهلبیت تا پایان عمر زمین ما باید فقط متوجه حفاظت از حق اهلبیت باشیم و این اهل بیتند که حرکت تاریخ را بر عهده دارند کار ما اطاعت است و حرمت نهادن این خق و نه چیز دیگر!. اما واقعیت تاریخ چه میگوید؟
با تکیه بر تئوری حق اهلبیت ما با یک تئوری بسیار مضحک که اساسا عنصر حرکت و تغییر را از تاریخ میگیرد و میمیراند روبرو هستیم. قبول تئوری حق اهلبیت یعنی اینکه خدای محیط بر جهان همه چیز را از پیش تعیین و فیکس کرده است و از زمان اهلبیت تا پایان عمر زمین ما باید فقط متوجه حفاظت از حق اهلبیت باشیم و این اهل بیتند که حرکت تاریخ را بر عهده دارند کار ما اطاعت است و حرمت نهادن این خق و نه چیز دیگر!. اما واقعیت تاریخ چه میگوید؟
عرصه تاریخ در تمام چهان ،
در طول تاریخ و در تمام کشورها و حکومتها، از عصر دیکتاتوریهای خام و خشن تا زمان
پارلمان و مجلس و صندوق رای،صحنه کشاکش نیروهای سیاسی و اجتماعی با ایده های
گوناگون بر سر به دست آوردن قدرت بوده و هست و حق از پیش تعیین شده ای نه وجود
داشته ونه وجود دارد.
در روزگار گذشته شمشیرها و
بعدها تفنگ و توپ و قرارداهای سیاسی حق و ناحق بودن را تعیین میکردند و الان رای و
صندوقهای انتخابات و احزاب و پارلمانها و امثالهم و در این راستاست که میتوان سیما
و نقش واقعی چنگیز خان و تیمور و نرون و هیتلر و نیز کورش و کریمخان زند و خمینی و
خامنه ای و استالین و لنین و گورباچف و لینکلن و نیروها و تاریخشان را شناخت.
در یک نگاه درست ،دیکتاتورهای
جبار نیز چون انقلابیون ولیبرالها و
دموکراتها چهرهائی تاریخی هستندو در این راستا ،و نه حق اهلبیت است که تکلیف را روشن میکند،که علی و معاویه
و یزید و حسین هر یک برعرصه تاریخی
اجتماعی و اجتماعی قابل شناسائی هستند و نه در پهنه احادیث و اینکه مادر آن یک هزار
پرچم به نشانه رابطه با صدها مرد بر بام سرای خود زده و مادر این طاهره زمان و
پاکیزه ترین زن تاریخ و سیده النسا العالمین بوده است. و آن یک مظهر پاکیزگی اخلاق
و این یک مفعول و دچار بیماری... بوده است.
تاریخنویسی و تئوری
بافیهای آخوندی مضحک و مبتذل و مسخره، و مضحکتر و مبتذل تر از این تئوریها متاسفانه باور من و ما در طول قرنها بخصوص دوران
معاصر به این مزخرفات است
سئوالاتی که میشود مطرح کرد
دوباره تاکید میکنم تاریخنویسی ملایان در
طول دوازده قرن جز جهل و دروغ و خرافه و خفت و جز خوراک فکری مغزهای علیل و عقب
مانده و موجب معلولیت ذهنی مضاعف آنها نبوده و نیست
با این تاکید با هم بر
پایه اسناد تاریخی و رویدادهائی که منطق و خرد آن را در میابد به دادگاه تاریخ
برویم و فارغ از اینکه مادر معاویه یا یزید دچار انحراف اخلاقی بوده و اینکه
معاویه از زمره جباران بوده این سئوالات را از داور تاریخ بپرسیم ومعاویه را از
آغاز نوجوانی تا لحظه مرگ گام به گام جلو بیاوریم و جواب بخواهیم و بیندیشیم.
الف:
برای چه پیامبر بعنوان خرد
و شعور مطلق در ارتباط با روح و جان جهان توسط وحی، معاویه را بعنوان یکی از کاتبان
وحی برگزید.آیا میدانست چه میکند یا نمیدانست؟
ب:
بر اساس روایت تاریخ و
اسناد و نه فقط حدیث، برای چه در سال نوزده هجری عمر به دلیل شجاعت معاویه در حمله
و فتح قیساریه او را بجای برادرش یزید فرمانروا و والی شام کرد کرد و بر خلاف سنت
خود که هر دوسال کارگزاران را عوض میکرد معاویه را در سمت خود باقی گذاشت (- التراتيب الاداريه ج1ص269). چرا عمر که به
سختگیری در اجرای عدالت معروف بود معاویه را جوانمرد عرب مینامید! (الاستيعاب
ج3ص397)
ث:
به چه دلیل خلیفه سوم عثمان
خلیفه قدرتمندی که دو بار داماد پیامبر اسلام شده بود فرمانروائی او را در دوران
خود بر شام تثبیت و تائید کرد.
در اینکه در دوران عثمان قدرت بنی امیه رو به افزونی گذاشت تردیدی نیست ولی مساله تنها این نیست وبه روایت تاریخ غیر آخوندی معاویه در این دوران در شام با شیوه حکومت خود بخشهای زیادی از مردم را به خود جلب و جذب کرده بود بطوریکه پس از حکومت علی با پشتیبانی همین مردم ارتشی عظیم آراست و به بهانه خونخواهی عثمان و اینکه علی ابن ابیطالب از تحویل دادن قاتلان عثمان سر باز میزند نهایتا در کنار حکومت علی فرمانروائی مستقل خود را بمثابه حکومتی در حکومت ادامه داد.
در اینکه در دوران عثمان قدرت بنی امیه رو به افزونی گذاشت تردیدی نیست ولی مساله تنها این نیست وبه روایت تاریخ غیر آخوندی معاویه در این دوران در شام با شیوه حکومت خود بخشهای زیادی از مردم را به خود جلب و جذب کرده بود بطوریکه پس از حکومت علی با پشتیبانی همین مردم ارتشی عظیم آراست و به بهانه خونخواهی عثمان و اینکه علی ابن ابیطالب از تحویل دادن قاتلان عثمان سر باز میزند نهایتا در کنار حکومت علی فرمانروائی مستقل خود را بمثابه حکومتی در حکومت ادامه داد.
ماجرای شورشی که به قتل
خلیفه سوم انجامید و تضاد خانواده ابوبکر با عثمان و عایشه از ستونهای این شورش
بود و حوادث بعد از آن نشان میدهد مردم و جامعه پس از عثمان نه بر پایه حق و حقوق
اهلبیت مورد نظر آخوندها بلکه روال معقول و منطقیی که تاریخ و اجتماع وقت دنبال
میکند عمل کردند .
قبل از آن پس از ترور عمر توسط فیروز، نه بر پایه حق و حقوق اهلبیت!! بلکه بر پایه شورا، شورای شش نفره ای تشکیل شد که علی نیز در زمره این شش تن بود و این شورا عثمان را برگزید و علی رای شورا را پذیرفت.همین جا توجه میدهم که تمام روضه خوانیهای ملایان و نفرین و لعنت عثمان توسط علی جز یاوه نیست علی تا پایان و حتی در جریان شورش کوشش بسیار و میتوان گفت جانانه و درخشانی نمود که عثمان را از خطر نجات بدهد ولی به دلایل مختلف منجمله ورود عایشه و حفصه زنان پیامبر به صحنه شورشها ونیزبسیاری از بزرگان صحابه و جنگاوران خوشنام و همچنین سیاست معاویه موفق نشد و عثمان به قتل رسید.
قبل از آن پس از ترور عمر توسط فیروز، نه بر پایه حق و حقوق اهلبیت!! بلکه بر پایه شورا، شورای شش نفره ای تشکیل شد که علی نیز در زمره این شش تن بود و این شورا عثمان را برگزید و علی رای شورا را پذیرفت.همین جا توجه میدهم که تمام روضه خوانیهای ملایان و نفرین و لعنت عثمان توسط علی جز یاوه نیست علی تا پایان و حتی در جریان شورش کوشش بسیار و میتوان گفت جانانه و درخشانی نمود که عثمان را از خطر نجات بدهد ولی به دلایل مختلف منجمله ورود عایشه و حفصه زنان پیامبر به صحنه شورشها ونیزبسیاری از بزرگان صحابه و جنگاوران خوشنام و همچنین سیاست معاویه موفق نشد و عثمان به قتل رسید.
برخورد علی با مساله
برخوردی هوشیارانه و مسئولانه بود. او بر خلاف ملایان دروغپرداز که تاریخ را بر
اساس حق اهلبیت بررسی میکنند نه به اهلبیت و حق اهل بیت بلکه به حکومت و دولت تازه ای میاندیشید
که با قتل عثمان در گرداب بحرانهای فراوان فرو مبرفت و همینطور هم شد و نهایتا خود
علی هم قربانی بحرانهای پس از قتل عثمان و شورشها و تضادهای داخلی شد و تاریخ
اسلام پس از او راهی دیگر در پیش گرفت.
.پس از قتل عثمان شورشیان مصر علی را برگزیدند. شورشیان کوفه از زیبر بن عوام و شورشیان بصره از طلحه حمایت کردند و
نهایتا و پس از کشاکشهائی چند و حمایت مردم مدینه که از این شورش گسترده که به قتل
خلیفه انجامیده بود در وحشت بودند علی به ر ای و با بیعت شورشیان زمام خلافت را در
دست گرفت.از قتل علی در کشاکش جنگها و تضادهای علی و پیروزی معاویه قبل از این به
اشاره سخن گفته شد و این بخش نیز لازم بود توضیح داده شود تا بدانیم چگونه باید
یزید ودوران حاکمیت یزید را بعنوان یک امپراطور و نه یک سگباز شرابخواره بر میلیونها تن و چند میلیون کیلومتر مربع که جغرافیای
امپراطوری اسلام ان روزگار بود نگریست. در این راستاست که میتوان یزید را و نیز حسین و
ماجرای یزید و حسین را در عرصه تاریخ و فارغ از تئوری حق اهلبیت دریافت.
پایان قسمت دوم
شانزده اوت 2016
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر