چهارشنبه، آبان ۰۷، ۱۳۹۳

سیمای تاریخی و حقیقی یک قدیس کوششی برای تماشای روزگار و سرگذشت حقیقی و زمینی امام رضا .تهیه، تنظیم و تالیف اسماعیل وفا یغمائی (قسمت نهم )




  فعالیتهای علمی و تالیفات آمام رضا چه بوده است ؟

در سالهای اول قرن سوم هجری و در شهر مرو هستیم و کوشش میکنیم چند و چون روزگارهشتمین امام شیعیان را تا جائی که ممکن است بنگریم و باز خوانیم. باز هم تاکید میکنم در بخش غالب قلم در دست عالمان شیعی و فقیهان نامدار و محدثان و اخبار گویان بوده است .ما نیز مجبوریم بر این اسناد بگذریم. نفی این اسناد و اینکه این اسناد تماما ساخته و پرداخته  عالمان دینی است ممکن نیست.می شود بخشهائی را که راجع به خوارق عادات و کارهای عجیب و غریبی است که به امام رضا نسبت میدهند رد کرد ولی اگر تمام این اسناد را باطل بدانیم نخست باید تمام عالمان و فقیهان و ملایان و محدثان را دروغگو بخوانیم و مهمتر از این با خلئی شگفت روبرو خواهیم شد که در آن پهنه امام رضا قابل شناسائی نیست و این سئوال پیش می آید که:

- امام رضا کیست و چه میکرده و شرح احوالاتش را در کجا باید جست؟ امام رضا این قدیس بزرگ چه نظراتی داشته است؟در باره انسان، درباره زنان، در باره جامعه،و امثال اینها بعنوان یک امام  چگونه فکر می کرده است

در این مسیراز ان امام رضا که قرنهاست در افق نگاه نسلهای مردم کوچه و بازار بعنوان یک موجود مقدس و در ارتباط با ناشناخته ها تثبیت شده است و بدون تردید بخش اعظم این تثبیت بر دوش نسلهائی از فقیهان قرار داشته میگذریم و سعی میکنیم امام رضا را در گذرگاه تاریخ و شناختی حقیقی و بر پایه آنچه که از او باقی مانده بنگریم.

درنگی بر دو رساله از تالیفات امام رضا برای شناخت قلمرو اندیشه او

در اين گذرگاه بر دو رساله از تاليفات على ابن موسى الرضا هشتمين امام شيعيان، و يكى از برجسته ترين قبله گاههاى عاطفى ــ مذهبى ميليونها تن از مردم ايران و شمار زيادى از مسلمانان شيعه در ساير كشورهاى جهان مى گذريم وآنها را باز مى خوانيم و مورد تامل قرار مى دهيم.

خامنه ای در حرم امام رضا
طبيعى است كه ساير تاليفات امام رضا هم قابل دسترس است. در ايران با مراجعه به كتابخانه ها و كتابفروشى ها به راحتى مى توانيم انها را به دست آوريم، و در خارج كشور به كمك سايتهاى اينترنتى و دهها سايتى كه ويژه امام رضا و زندگى و آثار و تاليفات اوست مى توانيم كتابهاى مورد نظر را مطالعه كنيم، اما غرض از انتخاب اين رسالات (رساله به محمد ابن سنان ورساله به مامون در شناخت اسلام ) اين است كه با مطالعه اينها بهتر مى توانيم به نظرگاههاى  تئوریک و به گفته علمای شیعه علمی!على ابن موسى در باره شمارى از مسائبل اجتماعى و فلسفى و مذهبى نزديك شويم و بر آنها درنگ و تامل كنيم و نیز دریابیم که هنوز این باورها چه در غرصه فرهنگ مذهبی و چه در عرصه قوانین حکومتی بر هستی یک ملت حکم میرانند.

بر خوانندگان ارجمندى كه در طى   ياداشتهای گذشته با يكديگر همسفر بوده ايم روشن است كه مقصود از بازخوانى اين ياداشتها مورد آزار قرار دادن عواطف و احساسات مردم و معتقدان به على ابن موسى  نيست.

جايگاه  على ابن موسى در گذشته و روزگار ماا در میان مردم کوچه و بازار که برای اعتقادات خود دلایل علمی نمی جویند وماجرای پناه آوردنی یک آهو به حرم برای آنها بعنوان دلیل کافی است و بنیاد اعتقاداتشان را نگهبانست، احتياجى به تاكيد ندارد و پيش از اين نيز اشاره شد كه بنا به نقل از يونسكوآرامشگاه امام رضا با سالانه بيش از دوازده ميليون زائر بزرگترين مركز زيارتى جهان است. آنچه كه ما در پى آن هستيم شناخت حقايق تاريخى و درنگ بر فراز و فرودها، فارغ از سليقه هاى شخصى وگروهى و سازمانى و آرمانى است. مى دانيم كه واقعيات تاريخى پيش از ما رخ داده اند وعليرغم ابرها و دودها و بخورها، قابل شناسائى اند وبر اين اساس مى خواهيم بدانيم براستى در درون تاريخ ما چه خبر است و واقعيت چيست؟. قصد ما دراين كنكاش تنها به دست آوردن آگاهى تاريخى و انبار كردن آنها در ذهن و صفحات كاغذ نيست. مى
رفسنجانی واعظ طبسی و امام جمعه مشهد در درون ضریح
خواهيم از اين آگاهى تاريخى براى بناى زندگى ذهنى و مادى و اجتماعى و سياسى پاكيزه ترى براى خود ونسلهاىى آينده استفاده كنيم.  مى خواهيم با اين آگاهى تاريخى به روشنى ببينيم و با تمام وجودمان احساس كنيم كه عدم توجه به لائيسيته
، عدم تفكيك دين از دولت، عدم تفكيك بخش فلسفى مذهب و مساله خدا وبا معنا بودن يا بى معنا بودن جهان، از بخشهاى حقوقى و قضائى وبحث و فحصهائى كه به حل و فصل مسائل اجتماعى ومقوله دگم و تغييرناپذير امامت شيعى در سطح ملى بر مى گردد بسيار خطرناك است، زيرا ماجرا تنها در رساله هاى فقيهان و علماى مذهبى خلاصه نمى شود، و ملتى كه چهارده قرن از تاريخ آن با اسلام آميخته است بايد اين حقايق را بداند و توان اين را در خود ايجاد كند كه معنويت نوين خويش را با استفاده از ميراث مفيد گذشته و نقادى سايه هاى خونين و تاريك آن كه در مقابله با خردورزى و آينده گرائى قرار دارد بنا كند.

به روشنى و با توان تمام بايد بر اين مهم تاكيد كرد كه پس از تجربه تاريخى جمهورى اسلامى و آنچه كه در اين ميهن گذشت و هنوز هم در حال گذر است نمى توان تنها به تحولى سياسى بدون پيوند با تحولى فرهنگى دلخوش داشت. براى ايجاد اين تحول بايد در گام نخست خيالات شخصى و روياهاى رنگين را به كنارى گذاشت و جرئت دانستن داشت. بايد از جمله آنچه رابه تاريخ ايران و مردم ايران مربوط است با انصاف و با جديت و شهامت لازم مورد بازبينى قرار داد وبايد همين امروز اين كار را آغاز كرد كه تا همين امروز هم دير كردهاى فراوان داريم. از خوانندگان گرامى مى خواهم عليرغم اين كه خواندن اين متون كهن ممكن است باعث خستگى آنها بشود اين متون را بخوانند وبر آنها تامل كنند.



  رساله اول:رساله به محمد ابن سنان.در پاسخ به مسائل شرعى

 به روايت شيخ بزرگ شيعه صدوق(سلسله سند اين رساله تا امام رضا)

نخست و پیش از رساله جا دارد به راوی این رساله شیخ صدوق بپردازیم تا بدانیم رساله مربوطه از چه استحکامی در میان معتقدانش برخوردار است

در باره شیخ صدوق

عیون الاخبار رضا اثر سیخ صدوق
 محمد بن على بن حسين بن بابويه قمى، مشهور به«شيخ صدوق»، در سال 305 هجرى قمرى،  در شهرقم متولد شد.فقیهان بسیار منجمله شیخ طوسی نوشته اند در ماجرای تولد او امام زمان دخالت داشته است،بدین ترتیب که پدرش على بن بابويه با دختر عموى خود ازدواج كرده بود؛ ولى از او فرزندى به دنيا نيامد. او در نامه‏‌اى از   شيخ‏‌ ابو القاسم، حسين بن روح ازنایبان امام زمان تقاضا كرد تا از از امام غایب بخواهد براى او دعا كند  .پس از گذشت مدتى ازامام غایب جواب داده شد:« تو از اين همسرت صاحب فرزند نخواهى شد؛ ولى به زودى كنيزى از اهالی دیلم خواهی داشت که از او داراى دو پسر فقيه خواهى گشت و صدوق اینچنین زاده شد. انان که باور دارند دارند ولی برای اهل تامل روشن است که از پایه و مایه چگونه از قبل از تولد نور راز و تقدس را بر سر این فقیه نامدار به درخشش آورده اند و تاریخ شیعه از این نوع روایتها سرشارست.

 پدر شیخ صدوق ، على بن حسين بن بابويه قمى، از   علما و فقهاى بزرگ زمان خود بود. در آن روزگار، با آنكه عالمان و محدثان بسيارى در قم مى‏زيستند، زمام مرجعيت و فتوا بر دوش اين عالم عابد و محدث ، يعنى على بن بابويه( پدر شيخ صدوق) بوده است.
 
او دكه‏‌اى كوچك در بازار قم داشت كه از راه كسب و تجارت امرار معاش مى‏كرد و ساعاتى از روز را نيز در منزل خود به تدريس و تبليغ احكام و نقل روايات مى‏پرداختشيخ صدوق از بزرگترين شخصيت‏هاى جهان تشییع   است.

 او كه نزديك به عصرائمه شیعه مى‏زيست، با جمع‏‌آورى روايات‏‌اهل بيت   و تاليف كتاب‏هاى متعدد پایه ای ، خدمات زیادی  به تشيع كرد.

 شيخ صدوق بيش از بيست سال از دوران حيات پدر را درك كرد و در اين مدت از محضر پدر و ساير علماى قم كسب علم و حكمت كرد.

در سن 22 يا 23 سالگى بود كه پدر ش مرد. از آن پس وظيفه   نشر احاديث  و هدايت امت به عهده وى قرار گرفت و دوران جديدى از زندگى او آغاز گرديد.

 ‏شيخ طوسى از ارکان شیعه در معرفى شيخ صدوق مى‏گويد:« او دانشمندى جليل القدر و حافظ احاديث بود. از احوال رجال، كاملا آگاه و در سلسله احاديث، نقادى عالى مقام به شمار مى‏آمد. بين بزرگان قم، از نظر حفظ احاديث و كثرت معلومات مانند نداشت و در حدود سيصد اثر تاليفى از خود به يادگار گذاشته است.»رجالى كبير، نجاشى، چنين مى‏نويسد:« ابو جعفر( شيخ صدوق) ساكن رى، فقيه و چهره برجسته شيعه در خراسان است، او به بغداد نيز وارد شد و با اين كه در سن جوانى بود همه بزرگان شيعه از او استماع حديث مى‏كردند.»علامه بحرانى مى‏گويد:« جمعى از اصحاب ما، از جمله علامه در« مختلف»، شهيد در« شرح ارشاد» و سيد محقق داماد، روايات مرسله صدوق را صحيح مى‏دانند و به آنها عمل مى كنند؛ زيرا همان گونه كه روايات مرسله ابن ابى عمير پذيرفته شده، روايات مرسله صدوق هم مورد قبول واقع شده است. استادان شیخ صدوق عبارت بودند از:

1پدرش على بن حسين بن موسى بن بابويه قمى

2- محمد بن حسن بن احمد بن وليد

3حمزة بن محمد بن احمد بن جعفر بن محمد بن زيد بن‏على

4ابو الحسن، محمد بن قاسم

 5- ابو محمد، قاسم بن محمد استرآبادى

 6- ابو محمد، عبدوس بن على بن عباس گرگانى

 7- محمد بن على استرآبادى‏
شاگردان‏ معروف او عبارتند از:

1برادرش حسين بن على بن موسى بن بابويه قمى

 2- شيخ مفيد

 3- شيخ ثقة الدين حسن بن حسين بن على بن موسى بن بابويه، برادرزاده صدوق

 4- على بن احمد بن عباس، پدر شيخ نجاشى

 5- ابو القاسم، على بن محمد بن على خزاز

 6- ابن غضائرى، ابو عبدالله، حسين بن عبيد الله بن ابراهيم

 7- شيخ جليل، ابو الحسن، جعفر بن حسين حسكه قمى، استاد شيخ طوسى

 8- شيخ ابو جعفر، محمد بن احمد بن عباس بن فاخر دوريستى، معاصر شيخ طوسى

 9- ابو زكريا، محمد بن سليمان حمرانى

 10- شيخ ابو البركات، على بن حسن خوزى‏

تاليفات‏
 
تاليفات فراوان و گوناگون وى هم اكنون نيز با گذشت بيش از يك هزار سال از تاريخ تاليف آنها، در میان عالمان دین از نهایت اعتبار برخوردار است ومنجمله در ایران امروز بر جان و مال و زندگی مردم ایران سیطره دارد . از زمره معروفترین آنها:

:
 1
من لا يحضره الفقيه

2 ممدينة العلم

3 كمال الدين و تمام النعمة

4 التوحيد

5 الخصال

6 معاني الأخبار

7 عيون أخبار الرضا عليه السلام

8 الأمالي

9 المقنع في الفقه

10 الهداية بالخير

 شیخ صدوق، پس از عمرى طولانى در سال 381 هجرى درگذشت

***

کتاب را به روایت شیخ صدوق میخوانیم

 آن چه حضرتش(ع‌) یعنی امام رضا به محمد بن سنان در پاسخ به سؤالهاي وي درباره علل‌[احكام‌] نوشت
نجاشی در باره محمد ابن سنان نوشته است   : نام وی محمد فرزند حسن، و حسن فرزند سنان بوده است. در کودکی پدرش وفات نمود و جدش، سنان، سرپرستی او را به عهده گرفت، بدین ترتیب به جدش منتسب گشت. او کتابهای زیادی نوشت که بعضی از آنها عبارتند از: «کتاب الطرائف» و «کتاب الأظلة» و «کتاب المکاسب» و «کتاب الحج» و «کتاب الصید و الذبائح» و «کتاب الشراء و البیع» و «کتاب الوصیة» و «کتاب النوادر». محمد بن سنان در سال 220 قمری در گذشت.

صدوق گويد:

 محمد بن ماجيلويه (رض)، از عمويش محمد بن ابوالقاسم، از محمد بن‌علي كوفي، از محمد بن سنان ما را چنين حديث كرد كه:

 علي بن احمد بن محمد بن‌عمران دقاق و محمد بن احمد سنائي و علي بن عبدالله ورّاق و حسين بن ابراهيم بن‌احمد بن هشام (رض) گفته‌اند:

 محمد بن ابي‌عبدالله كوفي از محمد بن اسماعيل از علي بن‌عباس گويد:

 قاسم بن ربيع صحاف از محمد بن سنان ما را به حديث گفت:

 و علي بن‌احمد بن عبدالله برقي و علي بن عيسي مجاور در مسجد كوفه و ابوجعفر محمد بن‌موسي برقي در ري (رض) گفته‌اند:  

محمد بن علي ماجيلويه از احمد بن محمد بن خالد از پدرش از محمد بن سنان نقل كرده كه:

 علي بن موسي الرضا(ع‌) در پاسخ به سؤالات او چنين نوشت:



درباره انواع غسلها

 علّت غسل علّت غسل جنابت ، پاكيزگي و تطهير شخص از پليدي رسيده به او توسط خويش ،و پاك نمودن اجزاء ديگر بدن است زيرا جنابت از همه بدن او خارج شده پس پاك كردن همه‌بدن واجب آمده است‌.

علت سبك كردن حكم بول و غائط، بيشتري و پيوسته‌تري آن دو از جنابت است‌، پس در آن به وضو بسنده فرموده زير ا بيشتر ، دشوارتر و خارج از اراده و شهوت است‌، در حالي كه جنابت جز به لذّت جويي و پرهيز از آن صورت نبندد.

 علّت غسل دو عيد و جمعه و ديگر غسلها ، بزرگداشت پروردگار از سوي بنده ،و به‌ استقبال رفتن براي آن كريم والا مرتبه، و طلب آمرزش براي گناهان است. همچنين از آن‌جهت كه روز عيد شناخته شده ، تا به ياد خداي تعالي در آن گرد هم ‌آيند و خدا غسل كردن را به بزرگداشت آن روز و برتري بخشيدن بر ديگر روزها، و بيشتري نافله‌ها و عبادت قرار داده تا اين كه طهارتي از جمعه تا جمعه ديگر باشد .

 علّت غسل ميّت آن كه از آلودگي‌هاي بيماري و ديگر ناخوشي‌ها پاكيزه و پاك شود، زيرا به ديدار فرشتگان رفته ، همنشين اهل آخرت مي‌شود، پس مستحّب باشد كه چون‌به محضر خدا رسد او را با پاكيزگي ملاقات و ديدار كند ، پاك ، تميز و متوجه به خداي‌ تعالي عزّ و جلّ باشد و از او طلب آمرزش و شفاعت نمايد. علّت ديگر اينكه منَي كه از آن آفريده شده از او خارج مي‌شود ، پس جنب شده و غسل‌او بدان جهت است‌. و علّت غسل از غسل يا تماس با او (ميّت‌) به جهت ترشحاتي باشد كه ميّت دارد، زيرا چون روح از بدن ميّت خارج شود بيشتر آفت او به جا مانده پس از آن تطهير شود و او را نيز تطهير كنند.



درباره وضو

 علّت وضو و علّت وضو كه شستن صورت، دو دست و مسح سر و پاست براي ايستادن در برابرخداي عزّ وجلّ و روي نمودن به حضرتش با اعضاي ظاهر و ديدار با كرام الكاتبين است‌. پس شستن چهره به خاطر سجده و فروتني، و شستن دو دست براي بوسيدن آن دو و بلندكردن آن دو به دعا، و مسح سر و دو پا به خاطر آشكاري آنها در همه حالت‌هاي [نماز]است، ولي خضوعي كه در چهره و دو دست باشد در اين دو (سر و پا) نيست‌.



درباره ذكات

 علت زكات علت زكات تأمين غذاي فقيران و حفظ ثروت ثروتمندان است ، كه خداوند تبارك و تعالي برخورداران از سلامتي را به پرداختن به امور دردمندان و مصيبت‌ديدگان تكليف نموده و فرموده است:

( با ثروت و جان‌تان آزموده شويد)، در ثروتتان با خارج كردن‌ زكات آن و در جانهايتان با عادت دادن آن به صبر و به جا آوردن شكر نعمت‌هاي‌ خداوند عزّ و جلّ و اميد به فزوني آن در كنار مهرباني و لطف به ضعيفان، توجه به‌ درماندگان، برانگيختن به ياري و همراهي ، كمك به نيازمندان، ياري امر دين كه پندي‌براي بي‌نيازان و عبرت ايشان است تا به نيازمندان راه آخرت بازشناسند، و فايده‌اي كه‌در اين كار با تشويق آنان به شكر خداي تبارك و تعالي نهفته در برابر آنچه به ايشان ‌بخشيده و ارزاني داشته است، و واداشتن آنان به دعا، لابه و بيم از آنكه روزي آنان‌نيز نيازمند دريافت زكات و صدقه و صله رحم وكارهاي نيك شوند.



درباره حج و مسائل حج

 علّت حجّ علّت حجّ ، رفتن به حضور خداي تعالي و طلب فزوني و خارج شدن از همه‌[گناهان‌] كسب شده است تا آن كه از گذشته توبه كرده، آنچه پيش رو دارد از سر گيرد.

 همچنين به خاطر آنچه از خارج شدن مال و رنج بدنها در آن نهاده شده و بازداشتن نفس‌از لذتها و شهوتها و نزديكي جستن به خداي عزّ وجلّ با بندگي و ابراز فروتني و خواري‌و شكستگي در برابر اوست در گرما و سرما و امنيت و بيم . و به خاطر آنچه از منافع و بيم و اميد به خداي عزّ و جلّ در آن نهاده شده است . و ترك سخت دلي، گستاخي نفس،فراموشي ياد [خدا] ، بريدن اميد، عمل و تجديد حقوق، بازداشتن نفس از فساد ،رساندن سود به آن كه در شرق و غرب يا خشكي و درياي زمين است ، از ايشان كه حج‌ّ گذارده يا نگذارده‌اند، اعمّ از بازرگان و دوره‌گرد، فروشنده و خريدار، و كاسب ودرمانده و برآوردن حاجت‌هاي مردم گوشه و كنار جهان كه در آن موسم گرد هم مي‌آيند و نيز شاهد منافع يكديگر باشند.

 و علت واجب كردن آن در يك نوبت آن است كه خداوند عزّ و جلّ واجبات را در حدّ توان‌ضعيفترين مردم مقرّر داشته، و از جمله آنها يك حجّ واجب است، اما توانمندان را به‌اندازه توان‌شان ، تشويق نمود.

 و علت نهادن بيت الله در ميانه زمين آن كه جايي است كه از زير آن زمين فراخ شد ، و هر بادي در دنيا از آن نقطه وزد كه از زير ركن شامي خارج مي‌شود و نخستين ‌بارگاهي باشد كه در زمين قرار گرفته، زيرا در وسط است و از آن جهت تكليف واجب اهل شرق و غرب يكسان باشد .

و مكّه ناميده شد زيرا مردم در آن گرد هم آيند و در گذشته به كسي كه آهنگ اين ديار مي‌نمود گفته مي‌شد: قَدُ مَكا (سوت زد). اين‌فرموده خداي تعالي است كه فرمود:

 ( عبادت‌شان در كنار كعبه جز سوت و كف زدن نبود) .

 و علت گشتن دور بيت آن است كه خداوند تبارك و تعالي فرشتگان را فرمود:

 (در زمين‌جانشيني قرار مي‌دهم، گفتند آيا كسي را در آن گذاري كه در آن فساد كرده و خون‌ريزد) 

 و آنان چنين جواب دادند و پشيمان به عرش پناه آورده، طلب آمرزش كردند و خداوند عزّ و جلّ دوست داشت چون آن بندگان پرستيده شود پس در آسمان چهارم ‌خانه‌اي روبروي عرش قرار داد كه "ضراح‌" خوانده مي‌شود آنگاه در آسمان دنيا خانه‌اي قرار داد كه در مقابل ضراح بوده ، معمور ناميده مي‌شود، و سپس اين خانه را در مقابل بيت معمور بنا نهاد، و آدم (ع‌) را به طواف آن امر فرمود و بدين [كار] خداوند عزّ و جلّ توبه او را پذيرفت و اين سنت تا روز رستاخيز در فرزندان او باقي است‌.

 علت دست ساييدن بر حجر (الأسود) ، چون خداي تبارك و تعالي از فرزندان آدم‌ميثاق گرفت، حجر الاسود آن ميثاق را بلعيد ;

 از اين رو مردم را به پاي ‌بندي بدان ميثاق تكليف نمود.همچنين دركنار حجر گفته شود:

 امانتم را برگرداندم و به عهدخويش وفاكردم تا به وفاي من گواهي دهي.

 و سخن سلمان نيز در همين معناست كه بي‌شك در روز رستاخيز حجر همچون (كوه‌) ابوقبيس با دو لب آمده و به وفاي هر كه نزد آن‌آمده است، گواهي مي‌دهد. و علتي كه بدان مِني، مني ناميده شده آن است كه جبرئيل در آنجا به ابراهيم‌(ع‌) گفت:

 آنچه‌مي‌خواهي از پروردگارت تمنّا كن. ابراهيم در دل خود خواست به جاي اسماعيل، قوچي را قرباني كند و خداوند آن را فديه فرزندش قرار دهد، و آنچه خواست به او داده‌شد.



درباره روزه

 علت روزه علت روزه درك و احساس گرسنگي و تشنگي است تا بنده، خوار ، درمانده، مأجور مخلص و مقاوم شود از سويي آن راهنماي سختي‌هاي آخرت و مايه شكستن‌شهوتهاست. همچنين ترك آن در دنيا تا مهلت (آخرت‌) براي آن است كه ميزان آن در نيازمندان و درماندگان در دنيا و آخرت را دريابد.



علت تحريم قتل نفس

 علت تحريم قتل نفس و خداوند كشتن انسان را به دليل تباهي مردم با فرض حلال بودن آن، حرام فرموده‌، همچنين از آن جهت كه به نيستي و از هم گسيختگي امور مي‌انجامد.



علت تحريم نافرمانى از پدر و مادر

 علت تحريم نافرماني از پدر و مادر و خداوند عزّ و جلّ آزردن و نافرماني از پدر و مادر را كه نشانه خارج از تكريم و بزرگداشت شأن فرمانبري از خداوند عزّوجلّ و نكوداشت پدر و مادر، و كفران ‌نعمت و ناسپاسي است، حرام نموده، و از آن جهت كه به كمي نسل و قطع آن منتهي ‌مي‌شود، كه در ستم كم ‌سپاسي شأن پدر و مادر است‌. همچنين لزوم دانستن حقّ ايشان، و فساد حاصل از بريدن پيوند خويشاوندي، و كناره‌گيري پدر و مادر از فرزند، و فرو هشتن ‌تربيت او كه ترك نيكي به ايشان نموده است‌.



علت تحريم زنا

 علت تحريم زنا و زنا را حرام كرد زيرا فساد كشتن جانها، از ميان رفتن نسب‌ها، ترك تربيت‌فرزندان، تباهي در ارث و ديگر فسادهاي مانند آن را در خود دارد.



علت تحريم خوردن مال يتيم

 علت تحريم خوردن مال يتيم و خوردن مال يتيم را به ستم، به دلايلي بسيار و انواع فساد آن حرام نمود. نخستين‌آن، چون انسان مال يتيم را ستمكارانه بخورد به كشتن او كمك نموده ، زيرا يتيم بي‌نياز نبوده ، تاب اداره خود نداشته ، موقعيت خود ندانسته و كس ندارد تا به جاي او به‌ كارخاسته و چونان پدر و مادر كفايت او كند، و چون مال او خورده شود گويي او را كشته و به فقر و بيچارگي كشانده‌اند، به علاوه كه خداي عزّ و جلّ از آن بيم داده و فرجام ‌بد آن را چنين دانسته:

 (و آنان كه فرزنداني ناتوان از خود بر جاي گذارند بر [آينده‌] آنان‌بيم دارند، بايد [از ستم بر يتيمان‌] بترسند)

. و به خاطر فرموده ابوجعفر(ع‌) كه:

خداوند عزّ و جلّ به خاطر خوردن مال يتيم دو عقوبت را وعده نموده ، عقوبتي در دنيا و عقوبتي در آخرت. زيرا باقي داشتن يتيم و استقلال او ، و رهايي‌اش از تنگناهاي پيش رو در زندگي، در حرام دانستن مال اوست كه‌خدا بدان وعده عقوبت داده، انتقام‌جويي از سوي يتيم را در پي دارد، كه روزي بر اين‌توانا خواهد شد و كينه و بغض و دشمني را موجب مي‌شود، تا هر دو راهي ديار نيستي‌شوند.



علت تحريم فرار از ميدان جنگ

 . علت تحريم فرار از ميدان جنگ و فرار از ميدان جنگ را حرام نمود كه موجب رخنه و سستي در دين، كوچك شمردن پيامبران و پيشوايان دادگر ، ترك ياري آنان عليه دشمن و فروگذاري تنبيه آنان‌ به خاطر انكار دعوت پيامبران و اعتراف به ربوبيت پروردگار، آشكار نمودن عدالت و ترك ظلم و ميراندن تباهي و فساد است همچنين اسباب گستاخي دشمن عليه ‌مسلمانان ،و به دنبال آن اسارت و كشتن آنان و از ميان بردن دين خداي عزّ و جلّ، و ديگر فسادها را فراهم مي‌آورد.



علت تحريم بازگشت به باديه و جاهليت

 علت تحريم بازگشت به باديه و جاهليت و بازگشت به باديه و جاهليت، پس از هجرت حرام شده است زيرا [در حقيقت‌]بازگشت از دين و ترك ياري پيامبران و حجّت‌هاي الهي‌بوده ، تباهي و از ميان‌بردن حقّ هر صاحب حقّي در آن است، نه از آن جهت كه سكونت در باديه را برگزيده،چرا كه اگر حقّ و حقوق را هم شناخت و دين را كاملا" دريافت باز هم حقّ ندارد با مردم‌ جاهل و بي‌فرهنگ آميزش داشته باشد، زيرا ايمن از اين نيست كه تدريجا" دانش خود را كنار گزارد و با مردم جاهل در آميزد و از آنها هم جاهلتر شود.



علت واجب بودن ذكر نام خدا در موقع ذبح

وجوب ذكر نام خداوند در هنگام ذبح و آنچه به جز با نام او كه خداوند عزّوجلّ اقرار بدان و ياد نامش را بر آن واجب ‌ساخته است، ذبح شود، حرام شده است، تا آنچه بدان نزد خدا نزديكي جويند با آنچه‌ براي شيطان و بتها قرباني مي‌شود، يكسان تلقي نشود .

 كه در ذكر بسم الله، اعتراف به‌ربوبيت و توحيد اوست. ديگر آن كه ذبح با غير نام خدا ، شرك و نزديكي به غير اوست‌، بنابر اين لازم است هنگام ذبح ياد خدا و بسم الله گفته شود، تا حلال و حرام خدا از يكديگر باز شناخته شوند. تحريم پرندگان و چرندگان نجاست خوار و همه پرندگان و چرندگان وحشي را حرام فرمود كه مردار، گوشت انسان و مدفوع‌ و مانند آن مي‌خورند.

 خداوند عزّ و جلّ دليل‌هاي حلال و حرام شمردن چرنده و پرنده‌را بيان فرموده، چنان كه پدرم (ع‌) گفته است: هر نيش‌داري از چرندگان و چنگال‌داري از پرندگان حرام است و هر پرنده چينه‌دان‌دار حلال.

 علت ديگر كه تفاوت ميان پرنده‌ حلال گوشت از حرام گوشت را شناساند اين فرموده آن حضرت (ع‌) است كه:

هر پرنده‌اي كه پياپي بال مي زند، بخور و هر آنچه در پرواز بال نمي زند، مخور.



علت تحريم گوشت خرگوش

 علت تحريم خرگوش و خرگوش را حرام كرد زيرا چون راسو بوده، چنگالهايي مانند او دارد و چرندگان‌وحشي نيز با وجود آلودگي‌شان، مانند آن هستند. همچنين آنچه از آنها از خون باشد، آن‌گونه كه از زنان است، زيرا مسخ شده است‌.



علت تحريم ربا خوارى

 علت تحريم ربا و علت حرام كردن ربا آن كه خداوند به دليل تباهي ثروتها آن را نهي فرمود. همچنين اگر انسان درهمي را به دو درهم بخرد، بهاي درهم يك درهم است و بقيّه آن‌باطل (حرام‌) . بنابر اين فروش به ربا در هر حال به زيان خريدار و فروشنده است‌. و خداوند تبارك و تعالي ربا را به جهت تباهي ثروتها حرام نمود، آن‌گونه كه حرام نمود مال سفيه به خود او داده شود، زيرا بيم تباه كردن آن بر او مي‌رود، به اين سبب خداوند ربا و فروش درهمي به دو درهم را به صورت مبادله مستقيم حرام كرده است‌. و به تحريم ربا ، پس از آشكاري آن ، به كارگيري حرام ، يعني ارتكاب كبيره پس از روشن شدن حقيقت آن و علم به تحريم خداي تعالي است و مرتكب آن جز كوچك شمردن تحريم كاري نكرده، و آن كه چنين كند به حوزه كفر در آمده است‌. علت تحريم رباي نسيه نيز از بين رفتن كار نيك، از ميان رفتن ثروتها، علاقه‌مند شدن مردم به رباخواري و كنار گذاشتن سنّت قرض و كار پسنديده است، همچنين تباهي‌ثروت، ستم و نابودي اموال را موجب مي‌شود.



علت تحريم گوشت خوك

علت تحريم خوك و خوك را حرام نمود كه مسخ شده ، خداوند عزّ و جلّ آن را مايه پند و عبرت و بيم و نشاني بر مسخ آفريده خود قرار داده، همچنين غذايش آلوده‌ترين چيزهاست، و علت‌هاي بسيارِ ديگر .

 همچنين ميمون را حرام نمود زيرا او نيز چون خوك مسخ شده و آن را مايه عبرت خلق و نشاني بر مسخ آفريده‌اش قرار داده‌. از سويي شباهت چهره او به انسان براي آن است كه نشان دهد از آفريده‌هايي است كه مورد خشم الهي قرار گرفته ‌است.

 علت تحريم مردار و مردار حرام شده است، زيرا فساد بدن و آفات آن در آن است،و خداوند عزّ و جل‌ّ خواست ذكر نام خويش به هنگام صيد يا بريدن سر آن ، موجب حلال شدن آن شود، تا فرق‌ حلال از حرام باقي ماند. خداوند عزّ و جلّ خون را نيز چون مردار حرام نمود كه در آن نيز فساد بدن بوده ، به‌ارث گذار زردآب ، تباه كننده فهم و بد بو كننده باد (خارج شده از انسان‌) است .

همچنين اخلاق را به بدي سوق داده، موجب سنگدلي و كمي رحمت و دلسوزي مي‌شود، تا آنجا كه بيم آن رود پدر و رفيق خود را نيز بكشد.

طحال را حرام نمود زيرا در آن خون است و علت تحريم آن، خون و مردار يكي ‌است كه از نظر فساد چون آن دو است‌.



علت وجوب مهريه

علت وجوب مهريه علت مهريه و واجب بودن آن بر مردان نه زنان آن است كه مرد عهده‌دار نفقه زن‌بوده، زن خود را فروخته و مرد خريدار است‌. فروش نيز جز در برابر دريافت بهاي آن وخريد در برابر پرداخت درست نيست. ضمن آن كه زنان از داد و ستد و تجارت به‌دلايل بسيار ممنوع‌اند.



 علت جواز داشتن چهار همسر براى مردان

علت جواز داشتن چهار همسر علت روا بودن داشتن چهار همسر براي مرد و حرام بودن داشتن بيش از يك همسر براي زن آن است كه در صورت ازدواج مردي با چهار زن، باز فرزند منسوب به او خواهد بود، ولي اگر زني دو همسر يا بيشتر داشته باشد ، دانسته نشود كه فرزند از آن‌كدام است‌. زيرا همه آن مردان در ازدواج با وي شريكند، و اين موضوع تباهي نسب‌ها،ارث و محارم را به دنبال خواهد داشت‌.



علت جواز تنها دو همسر براى برده

 علت روا بودن تنها دو همسر براي عبد (برده‌) بدان علّت است كه او در طلاق و ازدواج به‌عنوان نيم مردي آزاد بوده، مالك خود و ثروت خويش نيست، بلكه صاحب او هزينه او را عهده‌دار است. و از آن جهت كه تفاوتي ميان او و شخص آزاد باشد، و گرفتاري‌اش در خدمت به صاحبش كمتر.



علت اجراى طلاق در سه نوبت

علت اجراي طلاق در سه نوبت علت اجراي طلاق در سه نوبت آن است كه مهلت (فاصله‌اي‌) ميان طلاق نخستين تا سوم‌باشد تا شايد رغبتي پديدار شده يا خشمي فرو نشيند . همچنين بيم و ادبي براي زنان و بازداشت آنان از نافرماني همسران‌شان شود، چيزي كه زن به خاطر ارتكاب آن سزاوار جدايي از همسر مي‌شود.



علت حرام بودن ازدواج پس از نه بار طلاق دادن زن

علت حرام بودن زن پس از 9 طلاق، و از ميان عوامل حلال شدن براي هميشه آن‌است كه طلاق به بازي گرفته نشده ، زن را ضعيف نشمرده ، مرد با دقّت در كارهاي ‌خويش بنگرد و هشيارانه تصميم گيرد. همچنين نا اميدي‌شان از كنار يكديگر قرار گرفتن را پس از طلاق نهم بيان دارد. علت طلاق مملوك در دو نوبت آن است كه طلاق كنيز نيم است پس آن را به‌احتياط نسبت به كمال فريضه، دو نوبت قرار داد همچنين به لحاظ تفاوت عدهً آن كه‌ همسرش وفات يافته است‌.

علت نپذيرفتن گواهى زنان در طلاق

 علت نپذيرفتن گواهي زنان در طلاق علت نپذيرفتن گواهي زنان در طلاق و [رؤيت‌] هلال به خاطر ضعف آنان در مشاهده، و پرهيز توأم با ترس آنان در طلاق است بنابر اين گواهي آنان جز در جاي‌ ضرورت نظير گواهي قابله و آنچه گواهي آن براي مردان درست نيست، پذيرفته ‌نمي‌شود نظير ضرورت تجويز شهادت اهل كتاب، در جايي كه جز ايشان وجود نداشته ‌باشد. در كتاب خدا آمده است(دو عادل مسلمان از خودتان يا دو نفر ديگر از غير شما)5 كه كافر باشند و نظير گواهي ‌كودكان در قتل، آنجا كه جز ايشان وجود نداشته باشد.



علت شهادت چهار تن  براى اثبات زنا

علت شهادت چهار تن در زنا علت شهادت چهار تن در زنا و دو تن در ديگر حقوق، شدّت حدّ زن شوهردار، يعني قتل يا كشتن است‌. به همين دليل گواهي بر آن دو برابر و سخت قرار داده شده ،كه‌در آن قتل نفس خود، از ميان رفتن نسب فرزندش و فساد ارث است‌.



علت حلال بودن مال فرزند بر پدر

علت حلال شمردن مال فرزند بر پدرش علت حلال شمردن مال فرزند بر پدرش، نه خود او ، بر خلاف حقّ فرزند نسبت به‌پدر آن است كه بنا به فرموده خداوند عزّ و جلّ، فرزند متعلق به پدر است كه (هر كه را بخواهد دختر و هر كه را بخواهد پسر مي‌بخشد)6. به علاوه هزينه او در خردي و بزرگي بر عهده پدر و منسوب به او مي‌باشد و به نام او خوانده مي‌شود كه فرمود:( به نام پدران‌شان‌بخوانيدشان كه نزد خدا به عدالت نزديكتر است‌)7 و اين سخن پيامبر(ص‌) كه: تو و ثروتت از آن پدرت هستيد. در حالي كه نسبت به مادر چنين نيست او را نرسد بي اجازه فرزندش يا پدر او از مال او چيزي بردارد، چه اين كه پدر مورد بازخواست در مورد نفقه فرزند است، اما مادر در مورد هزينه فرزندش بازخواست نشود



. علت وجوب بينه بر مدعى

علت وجوب بيّنه بر مدّعي علت نهاده شدن بيّنه در همه حقوق بر مدّعي و سوگند بر مدّعي عليه، به جز خون ،آن است كه مدّعي عليه منكر بوده، امكان اقامه بيّنه براي انكار وجود ندارد كه ناشناخته‌است،و بيّنه در خون بر مدّعي عليه و سوگند بر مدّعي است،زيرا مسلمانان احتياط مي‌كنند تا مباد خون مسلماني هدر رود. همچنين باز دارنده و نهي كننده قاتل، به خاطر سختي اقامه بيّنه براي آن است، چه اين كه گواهي دهنده به عدم انجام آن اندك مي‌باشد.



علت وجوب قسامه بر پنجاه مرد

علت وجوب قسّامه بر پنجاه مرد علت اين كه قسّامه پنجاه مرد قرار داده شده، سختگيري و احتياط براي هدر نرفتن‌خون شخص مسلمان است‌.



علت قطع دست راست دزد

 علت قطع دست دزد علت قطع دست راست دزد آن است كه مستقيما" با دست راست بدين‌كار دست زده، برترين و سودمندترين اعضاي اوست، بنابر اين بريدن آن را به عنوان تنبيه و پند ديگران‌قرار داده است تا مبادا ثروت مردم را از راهي غير حلال به دست آورند. به علاوه بيشتر دزدي‌ها با دست راست انجام مي‌گيرد.



علت حرام بودن غصب

همچنين غصب اموال و به دست آوردن آن از راههاي غير مشروع را حرام نمود، كه در آن انواع فساد وجود داشته و فساد چون موجب فنا و نيستي و غيره است، حرام شمرده شده است‌.



علت حرام بودن دزدى

علت تحريم دزدي دزدي نيز به خاطر تباهي اموال و كشتن جانها حرام شده است، همچنين به سبب‌فراهم نمودن زمينه غصب، كشتن، درگيري و حسادت و كنار گذاشتن كسب و كار،كه‌ در آن صورت هيچ كس به تصرّف در چيزي سزاوارتر از ديگري شناخته نمي‌شود.



علت زدن تازيانه بر زناكار

علت زدن تازيانه بر زناكار علت زدن تازيانه بر بدن زناكار آن است كه بدن او به طور مستقيم از زنا لذّت برده و در آن نقش داشته‌. بنابر اين تازيانه، موجب تنبيه او و عبرت ديگران است، زيرا از بزرگترين‌جنايتهاست‌.



(علت زدن هشتاد تازيانه بر كسى كه شهادت دروغ به زنا كردن كسى بدهد)

علت زدن هشتاد تازيانه بر كسي كه نسبت زنا به ديگري دهد و فرد شراب خوار آن است كه: در نسبت زنا، نفي‌فرزند ،قتل نفس و از ميان رفتن نسب است‌. و فرد شراب خوار نيز چنين است، چه اين كه‌ چون شراب نوشد، ياوه گويد و چون لب به ياوه گشايد افترا زند، بنابر اين حدّ افترا زننده‌بر او واجب آيد.



 علت كشتن زناكار

علت كشتن زناكار پس از اجراي حدّ در سومين مرحله، سزاواري آنها و عدم عبرت گيري از حدّ خوردن است، چنان كه گويي تازيانه بر ايشان بي تأثير بوده است‌. علت ديگر آن كه كوچك شمارنده خدا و انكار كننده حدّ است، پس سزاوار كشته شدن است، زيرا به‌حوزه كفر در آمده است‌.



علت تحريم همجنس بازى

علت تحريم همجنس بازي علت حرام بودن مرد بر مرد، و زن بر زن به خاطر طبيعت و سرشت آدمي در ميل به جنس مخالف است، از سويي همجنس بازي موجب بريده‌شدن نسل، فساد تدبير و ويراني دنياست‌.



  علت حلال بودن گوشت گوسفند و گاو و شتر

خداوند تبارك و تعالي گوشت گاو ، گوسفند و شتر را به سبب زيادي و سهولت ‌دسترسي بدان حلال نموده. حلال بودن گوشت گاوِ وحشي و ديگر حيوانات وحشي‌حلال گوشت نيز از آن جهت است كه غذاي آنها غير مكروه و حلال است، از سويي نه به ‌يكديگر زيان رسانند ، نه براي انسان زيانبار است، و در آفرينش آنها مسخ و تشويهي ‌وجود ندارد. گوشت استر و ألاغ اهلي نيز به خاطر نياز مردم به سوار شدن بر آنها و استفاده از آنها، همچنين بيم كاسته شدنشان مكروه است، نه از آن جهت كه طبيعتي آلوده يا غذايي ناپاك دارند.



علت تحريم نگاه كردن به موى زنان

علت تحريم نگاه به موي زنان نگاه به موي زنان با حجاب أعمّ از همسردار و بي‌همسر حرام است، زيرا موجب‌ تحريك مردان و زمينه‌ساز فساد و بر قراري روابط نامشروع مي‌شود . آنچه شبيه مو باشد نيز چنين است، به جز آنچه خداي تعالي فرموده:( و بر زنان از كار افتاده‌اي كه‌ اميد زناشويي ندارند گناهي نيست كه پوشش خود كنار نهند بي آنكه زينتي آشكار كنند)  يعني بدون چارقد، بنابر اين ديدن موي ايشان اشكالي ندارد.



علت تنقيص در ارث بردن زنان

 علت تنقيص ارث زنان علت آنكه از ارث نيم آنچه به مرد داده مي‌شود، به زن داده مي شود آن است كه زن چون ‌ازدواج كند، خرج خود از مرد مي‌گيرد و مرد عهده‌دار هزينه‌هاست، به همين دليل سهم‌ مرد بيشتر شده است‌.



علت اينكه مردان دو برابر زنان ارث مى برند

علت ديگر در دادن دو برابر آنچه به زن داده مي‌شود به مرد، آن است كه هزينه زن بر عهده مرد است و چون نيازي يابد بر اوست كه آن را تأمين كند، در حالي كه اداره مرد بر عهده زن نيست و در صورت نياز نمي‌تواند [ به حسب قانون شرع‌] چيزي از زن بستاند بنابر اين خداوند سهم مردان را بيشتر قرار داده و فرموده است: (مردان سرپرست زنانند كه خدا برخي از ايشان را بر برخي ديگر برتري داده و به دليل آن كه از اموالشان خرج‌مي‌كنند)9. و علت اين كه زن از عقار (عرصه‌) ارثي نبرده، تنها از اعيان بهره‌اي دارد آن است كه ‌تغيير و تبديل آن ناممكن است. زن مي‌تواند پيوند خود و همسرش را قطع كند، اما چنين ‌چيزي در مورد فرزند و پدر وجود ندارد، و جدايي ميان آنها ممكن نيست، و تغيير و تبديلي بدان راه ندارد . آن رابطه ثابت و پايدار است، و پيوسته جاري و پا برجاست.
یاداشتی بر این رساله
رساله را دیدیم. این رساله یا از امام رضا نیست یا هست. برای نفی این رساله باید همه چیز و همه کس منجمله شیخ صدوق را به نقد نشست.اما اگرنام و نشان امام رضا را به کناری بگذاریم این رساله مشابه صدها رساله ایست که در طول قرون انواع و اقسام فقیهان با آن جامعه ما را به خفقان و تاریکی و کوته اندیشی دچار کرده اند. فرق این رساله با رساله خمینی و خامنه ای براستی چیست؟ ایا تاکید بر کشتن زناکار، سنگسار، بریدن دست دزد،تازیانه زدن، زنان را نیم مرد حساب کردن، گرفتن چهار زن از تدبرات و نظرات امام رضاست؟. ایا آخوندها رسالات خود را با تکیه بر نظرات امام رضا نوشته اند یا حکایت دیگر است.شخصیتی که امام رضا در این رساله از خود و اندیشه خود به نمایش میگذارد یا فقیهان آن را به تماشا نهاده اند چگونه شخصیتی است؟ما چگونه آن را توضیح میدهیم؟و ایا میتوانیم اثبات کنیم که این رساله و امثال آن جعلی است! و اگر جعلی است نظرات واقعی امام رضا را باید در کجا پیدا کرد؟.می توانیم در ادامه چرخش نسلها و فصلها به دور حرم به چرخش ادامه داد و می توان از چرخش باز ایستاد و کمی تامل کرد.
ادامه دارد